برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۷۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

آنها و کلیۀ ملل کنونی بر چگونگی این جنگ از یک طرف است، زیرا، با صرف‌نظر از اینکه وقایع این جنگ را ایرانی‌های قدیم نوشته بودند و بعدها از میان رفته یا اصلا ننوشته بودند، اکنون چیزی که مسلّم می‌باشد این است، که نه در کتب مورّخین اسلامی اخباری از این جنگ مانده و نه لااقلّ در داستان‌های باستانی ایران اثراتی از آن بطور روشن دیده می‌شود. از نوشته‌های هرودوت نیز به خوبی معلوم است که او اطلاعات خود را فقط از السنه و افواه بدست نیاورده و در اکثر موارد از نوشته‌های اشخاصی، که قبل از او بوده‌اند، استفاده کرده، بی‌اینکه اسم آنان یا کتب آنها را ذکر کرده باشد، زیرا در جاهائی، چنانکه بیاید، در جزئیاتی داخل شده، که ممکن نبوده در اذهان مردم یا اشخاص مطلع چنین جزئیات محفوظ مانده باشد (مثلا شرح اسلحۀ دفاعی و تعرّضی هریک از مردمان گوناگونی، که در لشکر ایران بوده‌اند و حال آنکه عدّۀ این‌گونه مردمان بقول او بچهل و نه می‌رسیده با کیفیات ملاقات‌ها، نطق‌ها و صحبت‌ها و امثال آن). در این هم شکی نیست، که منابعی که هرودوت از آن استفاده کرده، نیز یونانی بوده، چه از فحوای کلام او و طرز فکر و غیره این نکته به خوبی مشاهده می‌شود. بس نتیجۀ آنچه ذکر شد و در آن تردیدی نیست، چنین می‌شود: کیفیات این جنگ را ما فقط از منابع یک طرف می‌دانیم و طرف دیگر بکلی ساکت است. در اینجا مسئله‌ای طرح می‌شود:

آیا می‌توان همین سکوت طرف دیگر را دلیل صحیح بودن نوشته‌های طرف مقابل فرض کرد؟ جواب مثبت باین سؤال نمی‌توان داد، زیرا اگر نظایر این سکوت فقط در اینجا یا در موارد عدم بهره‌مندی‌های ایرانیان مشاهده می‌شد، ممکن بود فرض مذکور را صحیح دانست یا محملی برای آن قرارداد، ولی چنانکه می‌بینیم تاریخ دورۀ هخامنشی و حتی اشکانی غالبا در کتب مورّخین شرقی یا در داستانها بسکوت گذشته، مثلا، اگر از جنگهای ایران و یونان اثری در مدارک شرقی نیست، از کشورگشائی‌های کوروش، کبوجیه، داریوش و غیره هم اثری نیست. حتی اسامی شاهانی از این دوره‌ها بکلی فراموش شده. بنابراین نمی‌توان گفت، که سکوت

تاریخ ایران باستان جلد ۱