بالاتر مکرّر گفته شده، در نزد بابلیها خیلی مقدّس و مورد پرستش مخصوص بود و هر پادشاه قانونی بابل در اوّل سال بابلی دست آن را میگرفت. بنابراین با آوردن آن به ایران بابل از مقام پایتختی محروم شده ایالتی از ایالات شاهنشاهی ایران گردید۱. هرچند از آنچه در باب تسخیر بابل در زمان کوروش گفته شد، این نکته روشن است، باز برای احتراز از سوء تفاهم توضیح میشود، که کوروش، کبوجیه، داریوش و حتی خشیارشا قبل از سوّمین شورش بابل پادشاهان آن بودند، یعنی کلده دولت بود، بابل پایتخت آن و این شاهان ایران پادشاهان کلده بشمار میرفتند، چنانکه در تواریخ الواح معاملات، عنوان آنان و حتی خشیارشا را در اوّل سلطنتش بابلیها «پادشاه بابل و ممالک» نوشتهاند، ولی در سال چهارم سلطنت شاه مزبور عنوان او «شاه پارس و ماد و شاه بابل و ممالک است» و از سال پنجم سلطنت او فقط «شاه ممالک». بعدها هم جانشینان خشیارشا همین عنوان را دارند. بس معلوم است، که بواسطه شورشهای پیدرپی از مقام کلده کاسته بود و بابل از این زمان پایتخت بشمار نمیرفت. از عدّه لوحههای معاملات و غیره، که از این زمان ببعد بدست آمده، و مقایسه آن با عدّۀ لوحههای قبل از آن، نیز روشن است، که بابل رو بانحطاط گذارده، انحطاط علاوه بر جهات سیاسی دو جهت دیگر هم داشت. اوّلا ترعه داریوش مصر و دریای مغرب را مستقیما با خلیجپارس و دریای عمان و هند مربوط کرد. ثانیا شهر نیپپور۲قدیم و نیز اپیس۳، که در کنار دجله بود، رو بترقی گذاردند، زیرا این محلها براههائی، که آسیای صغیر و سوریه را با فلات ایران مربوط میداشت، نزدیکتر بودند. بعبارة اخری بابل جای خود را به جاهائی میداد، که بعدها سلوکیه و تیسفون و بغداد در آنجاها بنا و بلند شدند. از آنچه گفته شد این نتیجه حاصل میشود، که خشیارشا مجسمۀ مردوک را به ایران آورد، تا کسی نتواند در بابل دعوی سلطنت کند، زیرا گرفتن دست این خدای بابلی دیگر مقدور نبود. این نکته را نیز باید در نظر داشت، که هرچند از اهمیت بابل از این زمان ببعد کاست، ولی تمدّن بابلی از میان نرفت، زیرا میبینیم، که زبان بابلی، خطوط میخی، هیئت کلدانی، فهرستهای نجومی و غیره در آسیای غربی
________________________________________
(1) - Incorporee.
(2) - Nippur.
(3) - Opis.
تاریخ ایران باستان جلد ۱