از حسّیّات آنها پادشاهانشان را ابقا میداشتند، مگر در مورد شورش و یاغیگری.
اما بابل با وجود دو شورش و نیز مصر تا آخر سلطنت داریوش دولی بشمار میرفتند، که پادشاهانشان شاهان ایران بودند. باقی مطالب را راجع بتشکیلات بجای خود (باب دوّم این کتاب) محول کرده فقط این نکته را تذکر میدهیم، که از دول کنونی دولت انگلستان از حیث تشکیلات امپراطوری شباهتهائی به دولت هخامنشی دارد.
پایتختها
پایتختهای ایران در دورۀ هخامنشی، چنانکه از نوشتههای مورّخین قدیم استنباط میشود، در سه شهر بود: ۱ - تخت جمشید، که یونانیها آن را پرسپولیس۱ نامیدهاند (هرچند کلیتارک۲ که رومانهای تاریخی برای اسکندر نوشته، بمناسبت اینکه پادشاه مقدونیه این شهر را خراب کرد آن را پرسپولیس۳ یعنی «خرابکننده شهر» نامیده و دیودور، ژوستن، پلوتارک و کنتکورث از او متابعت کردهاند، ولی اسم صحیح شهر مزبور به یونانی همان پرسپولیس۴یعنی شهر پارس بوده - نلدکه، تتبعات تاریخی راجع به ایران قدیم، صفحۀ ۲۱۵، ۱۸۹۶).
راولینسن و اپّر عقیده داشتند، که نام تختجمشید بپارسی قدیم پارس، بوده، ولی نلدکه این عقیده را ردّ کرده (همانجا، صفحه ۲۱۳) و محققا معلوم نیست، که نام آنچه بوده. پائینتر بیاید، که بعض شاهان هخامنشی، مانند اردشیر اوّل، بیشتر در بابل اقامت داشتند و بنابراین بابل را چهارمین پایتخت هخامنشیها بشمار آوردهاند، اما داریوش اوّل بیشتر در پارس اقامت میگزید و تختجمشید در واقع امر پایتخت او است. در اینجا در زمان او و مخصوصا در زمان خشیارشا معماریها و حجاریهائی شده، که از حیث عظمت نظیر ندارند و معلوم است، که مباشرت بنّائیها در زمان داریوش هم با خشیارشا پسر او بود. چون در فصلی، که راجع به آثار هخامنشی است (در باب دوّم از کتاب دوّم)، مشروحا از آثار تختجمشید و کیفیات آن صحبت خواهیم داشت، اطناب را در اینجا زاید دانسته فقط این نکته را تذکر میدهیم:
________________________________________
(1) - Persopolis.
(2) - Clitarque.
(3) - Persepolis.
(4) - Persoplis.
تاریخ ایران باستان جلد ۱