پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۷۰۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

داشتند و تمدّنی پرورده بودند، که یکی از دو تمدّن مهم مشرق قدیم بشمار می‌رود و معلوم است، که چنین ملتی به آزادی و استقلال خود علاقه‌مند بود، بخصوص که مصریها تسلط آسیائی‌ها را بر خود در هر دوره و زمان بلیه‌ای بزرگ می‌دانستند. مسبّبین دیگر تحریکات یونانی‌ها بودند. اینها بدو جهت در مصر بر ضد ایران همواره دسیسه می‌کردند. اولا از بزرگی و ثروت دولت هخامنشی وحشت داشتند. ثانیا تمام ممالک پرثروت و آباد آن زمان در حدود دولت مزبوره داخل و یونان محصور گشته بود. فی‌الواقع یونان آن روز با کدام ممالک می‌توانست آزادانه تجارت کند؟ فقط با سکاها و یونان بزرگ یا ایطالیای جنوبی، زیرا ممالک و صفحات دیگر تابع ایران بودند، یا در منطقۀ نفوذ آن. بخصوص که فینیقیها یا دریانوردان زبردست آن زمان تبعۀ ایران بشمار می‌رفتند و قرطاجنه هم بواسطۀ همجواری با مستملکات ایران در افریقا و حرف‌شنوی، که از مادر خود، یعنی فینیقیه، داشت کمابیش در مدار نفوذ ایران می‌گردید. بنابراین طبیعی است، که یونانیها می‌خواستند در مصر رخنه کرده این مملکت را مستقل و با خود متحد سازند.

سیاستی، که یونان در مصر پیش گرفته بود، منحصر و محدود باین زمان نیست:

چه در زمان کبوجیه و قشون‌کشی او بمصر و چه بعد از آن، همواره یونان نظر خاصی بمصر داشت و، در هر موقع که می‌توانست، آن را بر ضد ایران تحریک می‌کرد پائین‌تر این نکته کاملا روشن خواهد بود. از آنچه گفته شد، معلوم است، که جهات اصلی شورشهای مصر در دورۀ هخامنشی حسّیّات ملی و مذهبی مصریها و تحریکات یونانیها بود و جهات دیگر را، که بعض مورّخین عامل قرار می‌دهند و شاید هم بوده، مثلا عدم رضایت طبقۀ زارع از سنگینی مالیات، باید معدّ شورش قرار داد، نه جهات اصلی آن. این نکته را هم باید در نظر گرفت، که عدم بهره‌مندی داتیس در یونان بی‌اثر در شورش مصریها نبوده.

مسئله ولایت عهد، فوت داریوش

هرودوت گوید (کتاب هفتم، بند ۲-۴) وقتی که داریوش در تهیۀ جنگ بود، مشکلی پیش آمد. توضیح آنکه قبل از حرکت بطرف یونان و مصر داریوش می‌بایست ولیعهد