آنها از این صفحات حرف میزنند (از نوشتههای هرودوت چنین بنظر میآید، که ایسّدنها در سیبریای شرقی یا شمال آسیای وسطی سکنی داشتهاند و این مؤید نظری است، که در صفحۀ ۴۴۷ در باب لفظ آراکس ذکر شد، زیرا این گفتههای هرودوت صریحا میرساند، که مقصود او از آراکس در واقعۀ جنگ کوروش با ماساژتها رود سیحون است. م.). گویند ایسّدنها چنین عاداتی دارند: اگر پدر کسی بمیرد تمام اقربای متوفی حشم خود را به خانۀ او میآورند، بعد حشم را سر بریده و گوشت آن را با گوشت میّت مخلوط کرده میخورند. سپس سر متوفی را عاری از مو کرده و از درون آن مغز را بیرون کشیده سر را بطلا میگیرند و چنین سری را ظرف مقدّس دانسته در موقع قربان کردن بکار میبرند. پسر برای پدر متوفی مانند یونانیها عیدی میگیرد، که به یادبود پدر است، زنان این مردم با مردانشان مساوی میباشند. ایسّدنها گویند، بالاتر از آنها مردمی هستند که، یک چشم دارند و در اینجا عنقاهائی طلا را حفظ میکنند. گفتههای ایسّدنها از سکاها بما رسیده و سکاها این مردم را آریماسپ مینامند، زیرا بزبان سکائی آریما بمعنی یک و اسپو بمعنی چشم است. تمام این صفحات، که ذکر کردیم، خیلی سردسیر است و در سال هشت ماه سرمای سخت دوام دارد، چنانکه اگر آبی به زمین بریزند، خاک را گل نمیکند، مگر آتشی روشن کنند. دریا یخ میبندد. در بوسفور کیمّری نیز چنین است. بنابراین سکاهائی، که در این طرف خندق سکنی دارند، از روی یخ بآن طرف میگذرند.
در باب مردمان هیپربری سکاها و مردمان دیگر بیاطلاعند. گویند، که ایسّدنها اطلاعاتی در این باب دارند، ولی من گمان میکنم، که آنها هم ندارند، و الاّ راجع به آنها هم سکاها چیزهائی میگفتند، چنانکه راجع به مردم یک چشم میگویند. اسم هیپربری را، هسیود۱ و نیز همر۲ در حماسه اپیگونها میبرند، اگر این حماسه واقعا متعلق به همر باشد... (کتاب ۴، بند ۳۲). بعد
________________________________________
(1) - Hesiode (شاعر یونانی از قرن هشتم ق. م).
(2) - Homere شاعر حماسی معروف یونان.
تاریخ ایران باستان جلد ۱