برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۵۸۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

پارسیها بنا بتحریک رئیس بحریه می‌خواستند شهر را تسخیر کنند، ولی رئیس پیاده نظام مانع شده گفت، ما را برای گرفتن یک شهر یونانی نفرستاده‌اند. بعد، که پارسیها از شهر خارج شده در تپۀ زوس اردو زدند، از عدم تسخیر سیرن پشیمان شده خواستند برگردند، ولی اهالی سیرن آنها را دیگر راه ندادند. سپس، از طرف آریاند والی مصر قاصدی رسید، با این امر که به مصر مراجعت کنند. در این احوال پارسی‌ها آذوقه از شهر سیرن گرفته به مصر برگشتند، ولی اهالی لیبیا بعض پارسیها را، که از قشون عقب مانده بودند، می‌کشتند (کتاب ۴، بند ۲۰۲-۲۰۴).

مورّخ مذکور گوید: قشون ایران تا اوس‌پرید۱ پیش رفت و این دورترین نقطه‌ای بود، که پارسیها در لیبیا تسخیر کردند. امّا بندگانی را، که از برقه آورده بودند، پس از ورود به مصر نزد داریوش فرستادند و او آنها را در دهی در باختر نشانید. این ده را برقه نامیدند و تا زمان من وجود داشت. چنین بود انتقامی، که فری‌تیما دختر (بات‌تا) از اهالی برقه کشید، ولی او هم زندگانی خود را خوب بآخر نرسانید، چه، وقتی که به مصر برگشت، بطور وحشت‌انگیزی مرد، توضیح آنکه تن او را حتی در حیاتش کرم‌ها خورده بودند. چنین است انتقام خدایان، زیرا آنها افراط انسان را در انتقام کشیدن از دشمن دوست ندارند. (همان‌جا، بند ۲۰۵).

جلوگیری از اغتشاش مصر

چنانکه منابع یونانی گوید، پس از وقایع مذکوره، دربارۀ آریاند والی ایران در مصر و هوس استقلال‌طلبی او اخباری به داریوش رسید. او را متّهم کردند، به اینکه در کارهای سیرن دخالت کرده، تا لیبیا را در تحت اقتدار درآورد و بعد در مصر استقلال خود را اعلان کند. داریوش به مصر رفت و والی را گرفته بکشت. جهت قتل او را مورّخین مختلف نوشته‌اند. هرودوت گوید (کتاب ۴، بند ۱۶۶): آریاند سکه‌ای از نقره زد، که مانند سکه‌های طلای داریوش کامل العیار بود، و، اگرچه ولات حقّ زدن سکۀ نقره را داشتند، ولی کامل العیار بودن این سکه‌ها داریوش را خوش

________________________________________

(۱) - (اوس‌پرید) را بابن غازی امروزی، که در برقه واقع است، تطبیق می‌کنند.

تاریخ ایران باستان جلد ۱