برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۵۵۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

اهورمزد از دجله گذشتم و با لشکر ندی‌تبیر جنگ کرده آن را شکست دادم. ۲۶ ماه (آثریادی) بود، که این جنگ روی داد».

بند نوزدهم

«داریوش شاه می‌گوید: پس از آن من بطرف بابل رفتم. هنوز بدانجا نرسیده بودم، که در محلی موسوم به زازانه، در ساحل فرات، ندی‌تبیر، که خود را بخت النصر می‌نامید، با قشون خود به جنگ آمد. جنگ کردیم و اهورمزد یاری خود را بمن اعطاء کرد. به ارادۀ اهورمزد لشکری را، که فرماندۀ آن ندی‌تبیر بود، شکست فاحشی دادم. دشمن خود را در آب انداخت و آب آن را برد.

روز دوّم ماه انامک بود، که این جنگ روی داد».

ستون دوّم

بند اوّل

«داریوش شاه می‌گوید: از آنجا ندی‌تبیر با کمی سوار، که نسبت به او باوفا بود، ببابل رفت. فورا بابل را محاصره کرده به ارادۀ اهورمزد آن را تسخیر کردم و این ندی‌تبیر را گرفتم. پس از آن او را در بابل کشتم».

بند دوّم

«داریوش شاه می‌گوید: زمانی که من در بابل بودم، این ایالات از من برگشتند: پارس، خوزستان، ماد، آسور، مصر۱، پارت (خراسان)، مروثت‌گوش۲، سکائیه».

بند سوّم

«داریوش شاه می‌گوید: در پارس مردی بود مرتیه۳ نام، پسر چین‌چیخری۴از اهل محلی موسوم به کوگ‌نکا۵. این مرد بر من یاغی شد و به اهالی خوزستان گفت، من ای‌مانیس پادشاه خوزستانم».

بند چهارم

«داریوش شاه می‌گوید: من مجبور شدم بطرف خوزستان بروم. پس از آن مردم خوزستان بواسطۀ ترس از من این مرتیه را، که شاه آنها بود، گرفته خودشان کشتند.


________________________________________

(۱) - مصر مشکوک است.

(۲) - به نقشۀ دولت هخامنشی رجوع شود.

(3) - Martya.

(4) - Tchintchikhri.

(5) - Kuganaka.

تاریخ ایران باستان جلد ۱