را کردم، آنقدر رنج بردم، تا طایفۀ خود را بمقامی، که پیش داشت رساندم، پس بفضل اهورمزد من طایفۀ خودمان را بدان مقامی نهادم، که قبل از دست برد گئوماتای مغ دارا بودند».
بند پانزدهم
«داریوش شاه میگوید: این است آنچه من کردم، وقتی که شاه شدم....>> از بند شانزدهم داریوش سایر کارهای خود را بیان میکند و، در بند هیجدهم از ستون چهارم کتیبۀ بزرگ، اسم اشخاصی را، که با او همدست بودهاند، چنین ذکر کرده:
بند هیجدهم
«داریوش شاه میگوید: اینها هستند اشخاصی، که پهلوی من بودند، وقتی که من گئوماتای مغ را، که خود را بردی مینامید، کشتم، اینها دوستان مناند، که بمن کمک کردهاند: (ویندفرنه) نام پسر (ویسپار) پارسی، (اوتان) نام پسر (ثوخر) پارسی، (گئوبروو) نام پسر (مردونیه) پارسی، (ویدرن) نام پسر (بغابیغن) پارسی، (بغبوخش) نام پسر (دادوهیی) پارسی، (اردومنیش) نام پسر (وهوک) پارسی. در کتیبۀ کوچک بیستون، که نیز از داریوش است، زیر شکل گئومات نوشتهاند: «این است گئومات، که مغ بود، دروغ گفت، زیرا چنین میگفت: من بردی پسر کوروش هستم، من شاهم». پس از ذکر بیانیۀ داریوش و مقایسۀ گفتههای مورّخین یونانی، با گفتههای این شاه نتیجهای، که حاصل میشود، این است: داریوش در کیفیات داخل نشده.
از چیزهائی که، دو مورّخ یونانی ذکر کردهاند، اگرچه گفتههای هر دو در بعض قسمتها، مانند شیهه کشیدن اسب و غیره، آمیخته به گفتههای داستانی است، ولی باز نوشتههای هرودوت صحیحتر بنظر میآید. اسم مغی را، که تخت سلطنت را اشغال کرده، هرودوت سمردیس مینامد، که یونانیشدۀ همان بردیا است۱. کتزیاس اسم او را سپنتدات نوشته، که معنی آن به فارسی کنونی
________________________________________
(۱) - در کلمۀ (سمردیس)، اگر از یک حرف اوّل و یک حرف آخر، که برای یونانی کردن اسم علاوه شده، صرفنظر کنیم، میماند (مردی). یونانیها، بسا که بجای (ب) پارسی (م) استعمال میکردند، مانند بغابوخش که به یونانی (میکابیس) نوشتهاند و نظایر آن.
تاریخ ایران باستان جلد ۱