پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۵۴۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

..... روز دیگر در طلیعۀ صبح شش نفر پارسی مذکور موافق قراری، که داده بودند، سواره آمده از حومه عبور کردند و همین‌که بمحلی رسیدند، که شب قبل مادیانی در اینجا بسته بودند، اسب داریوش پیش رفت و شیهه کشید. در همین وقت برقی زد و آسمان غرّید. پس از آن پارسیهای دیگر پیاده شده و در پیش او زانو به زمین زدند. روایتی، که در باب ای‌بارس ذکر شد، موافق گفته بعضی است، زیرا راجع باین قضیه در نزد پارسیها دو روایت است. برخی گویند، که ای‌بارس وسیلۀ دیگری بکار برد...۱ بدین نحو داریوش پسر هیستاسپ شاه شد و در آسیا تمام ملل مطیع او گشتند. بعض ملل مزبوره را کوروش مطیع کرد و برخی را کبوجیه. اعراب هیچ‌گاه برده‌وار مطیع پارسی‌ها نبودند، ولی، از زمانی که کبوجیه را به مصر راه دادند، متحدین پارسی‌ها گشتند. واقعا بی‌رضایت اعراب پارسیها نمی‌توانستند بمصر بروند. داریوش زن‌های خود را از میان خانواده‌های نجیب و معروف پارس انتخاب کرد و زنان او ازاین‌قرار بودند: دو دختر کوروش، یکی آتس‌سا۲ و دیگری آرتیستون۳. از این دو نفر آتس‌سا قبلا زن کبوجیه برادر خود بود. بعد، داریوش پارمیس۴ دختر سمردیس و نوۀ کوروش را ازدواج کرد و نیز دختر اتانس را، که در اندرون مغ بود و کشف کرد، که گوشهای او را بریده‌اند. اوّل کاری، که داریوش کرد این بود: فرمود از سنگ مجسمۀ سواری را ساختند و این کتیبه را بر آن نویساند: «داریوش، پسر هیستاسپ، به‌وسیله بهترین اسب، که فلان اسم را داشت، و لایق‌ترین مهتر خود (ای‌بارس) به شاهی رسید».

این است آنچه هرودوت راجع به کشته شدن بردیای دروغی و شاه شدن داریوش نوشته. دو جای این نوشته‌ها مخصوصا جلب توجه می‌کند: یکی مذاکرات هم‌قسم‌ها راجع بطرز حکومت پارس، یعنی حکومت ملی یا حکومت عدّۀ قلیل و دیگری انتخاب شاه به شیهه اسب. راجع باوّلی باید گفت، که بعض محققین این گفتۀ هرودوت را با تردید تلقی کرده حدس می‌زنند، که مورّخ مزبور این حکایت را از قول زوپیر۵ نبیرۀ


________________________________________

(۱) - [۱]

(2) - [۲]

(3) - [۳]

(4) - [۴]

(5) - [۵]

  1. این وسیله را امروز نمی‌توان نوشت.
  2. Atossa.
  3. Artistone.
  4. Parmisse.
  5. Zopyre.