برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۵۴۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

تصمیم پرک‌ساس‌پس را دعوت کرده و حقیقت قضیه را به او گفته بقید قسم از او قول گرفتند، این راز را بروز ندهد، که مردم فریب خورده‌اند و این شخص، که بر تخت نشسته سمردیس مغ است، نه پسر کوروش. در ازای نگاهداشتن سر وعده‌های زیاد به او دادند و، بعد از اینکه پرک‌ساس‌پس تکلیف آنها را قبول کرد، گفتند، حالا یک کار دیگر هم باید بکنی. ما پارسیها را بقصر دعوت می‌کنیم و تو باید بالای برج رفته به مردم بگوئی، کسی که بر ما حکومت می‌کند، سمردیس پسر کوروش است و لا غیر. این تکلف را از آن جهت کردند، که پرک‌ساس‌پس مورد اعتماد پارسیها بود و مکرر از او شنیده بودند، که سمردیس پسر کوروش زنده است.

پرک‌ساس‌پس باین تکلف هم راضی شد. پس از آن مغ‌ها مردم را بقصر دعوت کردند و پرک‌ساس‌پس بالای برج رفته در حال عوض شد: گوئی، که وعده خود را فراموش کرد، چه شروع کرد از ذکر نسب کوروش و کارهای خوبی را، که کوروش برای مردم کرده بود، به خاطرها آورده گفت: «من سابقا این راز را پنهان می‌داشتم، چه در مخاطره بودم، ولی حالا مجبورم، که حقیقت را بگویم». بعد قضیۀ کشته شدن سمردیس پسر کوروش را بدست خود و بحکم کبوجیه بیان کرده گفت: «سمردیس پسر کوروش زنده نیست، کسانی، که بر شما حکومت می‌کنند، مغانند: شما را فریب داده‌اند و بر شما است، که حکومت را از آنها بازستانید و الاّ باید منتظر بلیاتی بزرگ باشید». این بگفت و خود را از بالای برج به زیر انداخت و با سر به زمین آمد. در اینجا هرودوت گوید «چنین مرد پرک‌ساس‌پس، که در تمام مدّت عمر خود با نام بلند بزیست».

در این حال هفت نفر هم قسم مذکور پس از دعاخوانی بقصد داخل شدن بقصر سلطنتی بیرون رفتند، بی‌اینکه از قضیه پرک‌ساس‌پس آگاه باشند. بعد چون در راه این قضیه را شنیدند، لازم دانستند از نو مشورت کنند. اتانس و رفقای او عقیده داشتند، که با اوضاع جدید و هیجان مردم حمله را بقصر باید بتأخیر انداخت. داریوش و رفقای او باین عقیده بودند، که باید فورا رفت و نقشه را

تاریخ ایران باستان جلد ۱