پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۵۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

نام دارد. شخصی، که بیش از همه محق بود این توهین و افتضاح، یعنی یاغی‌گری مغ‌ها را، جبران کند، بدست نزدیک‌ترین اقربای خود کشته شده و وجود ندارد.

بنابراین چیزی، که می‌ماند، اراده قبل از مرگ است و اجرای آن را بشما محوّل می‌کنم. بنام خدای شاهان از شما و بخصوص از هخامنشی‌هائی، که در اینجا حاضرند، می‌خواهم، که مگذارید حکومت به مادیها برگردد، اگر آنها با تزویر این حکومت را از شما گرفته‌اند، با تزویر ستانید و اگر با قوّه انتزاع کرده‌اند، با قوّه برگردانید. هرگاه چنین کنید، زمین حاصل‌های خوب بشما دهاد، زنان شما سعادتمند، حشم شما بارآور باشند و خودتان مردمی آزاد. اگر جز آن کنید، که گفتم، نفرین من بر شما باد و هرکدام از شما مانند من بدبخت باشد». در این موقع کبوجیه بگریست و ندبه کرد. پارسیها، چون سخنان او را شنیدند، لباسهای خود را از بالا به پائین چاک زده سخت بگریستند. بعد در استخوان کبوجیه شقاقلوس پیدا شد و بر اثر آن درگذشت، ولی پارسیها ظنین شدند، چه باور نکردند، که مغها بر کبوجیه قیام کرده باشند و پنداشتند، که سخنان قبل از مرگ کبوجیه از راه عداوت با برادرش بوده و می‌خواسته دل پارسیها را از او برگرداند. بنابراین پارسیها گمان کردند، که بر تخت شاهی سمردیس پسر کوروش نشسته، بخصوص که پرک‌ساس‌پس قضیۀ قتل سمردیس را بدست خود انکار می‌کرد، چه پس از فوت کبوجیه برای او خطرناک بود، این قضیه را تصدیق کند. این است مضمون نوشته‌های هرودوت و روایت مورّخ مذکور می‌رساند، که کبوجیه را بردیا در زمان بودن خود در مصر بدست مأموری کشته، ولی داریوش در کتیبۀ بیستون می‌گوید، کبوجیه قبل از عزیمت بمصر او را نابود کرد و دیگر از حکایت مذکور چنین مستفاد می‌شود، که هنگام سوار شدن بغتة زخمی به کبوجیه وارد آمده و از آن درگذشته، ولی داریوش در کتیبۀ مذکور گوید که کبوجیه بدست خود کشته شد (همان‌جا، بند ۱۱).

روایت کتزیاس را راجع باین قضیه بالاتر ذکر کرده‌ایم (صفحۀ ۴۸۱-۴۸۳).

فوت کبوجیه در ۵۲۲ ق. م رو داد. بنابراین، او سه سال در مصر بود.