برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۵۳۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

«شاها، بنظرم پاتی‌زی‌تس، که تو قصرت را به او سپرده‌ای، با برادرش سمردیس نام بر تو یاغی شده» همین‌که کبوجیه اسم سمردیس را شنید، دانست، که حدس پرک‌ساس‌پس صحیح است و خوابی، که دیده بود، به خاطرش آمده دریافت، که معنی خواب همین واقعه بوده. پس از آن از کشتن برادرش پشیمان شد، بر او گریست و پس از گریۀ زیاد فورا بر اسب نشسته برای جنگ با مغ یاغی عازم شوش گردید، ولی، وقتی که سوار می‌شد، ته غلاف شمشیرش افتاد و از نوک شمشیر در همان موضعی، که کبوجیه به آپیس زخم زده بود، زخمی برداشت. چون این زخم بنظر او مهلک آمد، پرسید، که اسم این محل چیست. به او گفتند، که اسم آن آگباتان است.

چون اسم این شهر را شنید گفت: «اینجا است، که کبوجیه پسر کوروش محکوم به مرگ شده». توضیح آنکه غیب‌گوئی از شهر بوت۱ سابقا به او گفته بود، که در شهر آگباتان خواهد مرد و کبوجیه تا این زمان تصوّر می‌کرد، که مقصود غیب‌گو آگباتان، پایتخت قدیم ماد (یعنی همدان) است، ولی حالا فهمید، که مقصود او آگباتان سوریّه بوده. پس از آن سکوت اختیار کرد و بعد از بیست روز بزرگان پارس را، که با او بودند خواسته چنین گفت: «مجبورم رازی را، که تا حال با کوشش بسیار پنهان می‌داشتم، افشاء کنم. زمانی که در مصر بودم، در خواب دیدم - خدایا دیگر چنین خوابی نبینم! - رسولی نزد من آمد و اعلام کرد، که سمردیس بر تخت نشسته و سرش به آسمان می‌ساید. از ترس اینکه برادرم مرا از سلطنت محروم کند، بی‌درنگ پرک‌ساس‌پس را به شوش فرستادم با این امر، که او را بکشد. پس از این جنایت من راحت بودم، چه همواره می‌پنداشتم، که کسی بر من قیام نخواهد کرد. حالا می‌بینم که از اشتباه برادر را کشته و هم تخت را از دست داده‌ام سمردیس خواب من سمردیس مغ بوده، امری واقع شده و گذشته، ولی بدانید، که سمردیس پسر کوروش زنده نیست. شخصی، که می‌خواهد بر شما حکومت کند، مغی است که نگهبان قصر من بود و دیگر برادر او، که سمردیس

________________________________________

(۱) - این شهر در مصر بود و غیب‌گویان آن شهرتی داشتند.

تاریخ ایران باستان جلد ۱