پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۵۲۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

گوید، که این داستان را خود مصریها برای او حکایت می‌کردند. در جای خود بیاید، که نسبت به اسکندر و بطالسه نیز مصریها داستانهائی نظیر داستان مزبور گفته‌اند.

کبوجیه در ۵۲۲ ق. م از مصر بطرف ایران رهسپار شد و وقایع بعد چنان است، که در مبحث چهارم این فصل بیاید.

مصر از نظر هرودوت

قبل از اینکه شرح وقایع سلطنت کبوجیه را پس از حرکت او از مصر دنبال کنیم، مقتضی است شمه‌ای از آنچه هرودوت راجع به مصر نوشته ذکر شود، زیرا، علاوه بر اینکه اوضاع مصر با این فصل ارتباط دارد، زمانی که هرودوت مصر را دیده، این مملکت نامی یکی از ایالات ایران بشمار می‌رفت و مقتضی است بدانیم، که در این زمان مذهب، عادات و اخلاق مصری‌ها چه بوده. این است خلاصۀ نوشته‌های او در این باب:

مورّخ مزبور گوید (کتاب دوّم، بند ۲-۵) «قبل از سلطنت پسامتیک مصری‌ها تصوّر می‌کردند، که از حیث قدمت اوّلین مردم‌اند۱. وقتی که پسامتیک پادشاه شد، خواست بداند، که کدام یک از مردمان قدیم‌تراند و از این زمان مصریها عقیده دارند، که فریگیها از مصریها و مصریها از سایر ملل قدیم‌تراند. چون پسامتیک در تحقیقات خود راجع به اینکه کدام مردم قدیم‌تر است، نمی‌توانست براه صحیحی بیفتد، بالاخره این وسیله به خاطرش آمد: او دو طفل نوزاد را به شبانی سپرده امر کرد، که نگذارد کسی در حضور آنها حرفی بزند و فقط در ساعات معین بزهای ماده را نزد آنها روانه کند، تا بچه‌ها را شیر دهند و در این ساعات نیز آنچه لازم است بکنند. پسامتیک چنین کرد، تا بداند، وقتی که موعد حرف زدن بچه ها رسید، چه کلمه‌ای بر زبان آنها جاری خواهد شد. شبان چنان کرد، که پادشاه گفته بود و پس از دو سال، وقتی که شبان در را باز کرده داخل مأوای آنها شد، هر دو طفل خود را به آغوش او افکنده گفتند، بگس. در ابتدا شبان باین کلمه توجهی نکرد، ولی بعد، که دید هر زمان نزد آنها می‌آید، این کلمه را تکرار می‌کنند،

________________________________________

(۱) - [۱]

  1. مقصود هرودوت پسامتیک اوّل باید باشد، زیرا پسامتیک سوّم (معاصر کبوجیه) بیش از شش ماه سلطنت نکرد.