از مس میسازند. کلاه، کمر و بندهای لباس از طلا است. زرۀ اسبها را نیز از مس میسازند، ولی دهنۀ اسب را از طلا. نقره و آهن را ابدا استعمال نمیکنند، چه این دو فلزّ را مملکت آنها فاقد است، ولی مس و طلای زیاد دارند. عادات آنها از این قرار است: هرچند هریک از آنها زن جداگانه دارد، ولی زنان آنها اشتراکیاند. یونانیها میگویند، که این عادت تمام سکاها است، ولی حقیقت این است، که این عادت اختصاص به ماساژتها دارد. اگر مردی از ماساژتها بخواهد زنی را ببیند، ترکش خود را به عرّابه او میآویزد. حدّ زندگانی در نزد آنها معین نیست، ولی اگر کسی خیلی پیر شود، تمام اقربایش جمع شده او را میکشند و در همان وقت چهارپایان مختلف را از حشم خود سر بریده و با گوشت مقتول پخته، همگی آن را میخورند. این نوع خاتمۀ عمر را آنها فرجام سعیدی میدانند. اگر شخصی از مرض بمیرد، از خوردن گوشت او خودداری کرده میّت را دفن میکنند. در این موارد تأسف میخورند، که این شخص مرد و کشته نشد.
ماساژتها بذر نمیافشانند. غذای آنها از گوشت حشم و ماهی است، که فراوان از آراکس (سیحون) بدست میآورند. مشروب آنها شیر است. از خداها فقط آفتاب را میپرستند و برای او اسبها را قربان میکنند. جهت آن است، که میگویند برای سریعترین خدا قربانی سریعترین حیوان مناسب است». این است توصیف هرودوت از این قوم و معلوم است، که چقدر وحشی بودهاند.
خصال کوروش
کوروش، در میان اشخاص تاریخی عهد قدیم، یکی از رجال قلیلالعدّهایست، که نامشان باذهان ملل و مردمان عصر ما خیلی مأنوس است. حتی میتوان گفت، که از این حیث او یکی از سه مردی است، که بترتیب تاریخ اسمشان چنین ذکر میشود: کوروش، اسکندر و قیصر (ژول سزار). معروف بودن او در میان ملل حیّه چند جهت دارد: اوّلا باید گفت، که پیغمبران بنی اسرائیل او را بسیار ستودهاند و پیروان مذاهبی، که توریة را کتاب مقدّس میدانند، از کودکی اسم
تاریخ ایران باستان جلد ۱