برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۸۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

بالاتر گفته شد، نوشته‌های او از کتاب ششم تا دهم گم شده و فقط قطعاتی را به او نسبت می‌دهند. در قطعه‌ای از کتاب دهم او چنین گوید: «کوروش پادشاه پارس پس از تسخیر بابل و ماد امیدوار بود، که آقای تمام روی زمین گردد، زیرا، پس از آنکه ملل بزرگ و قادر را مطیع کرد، پنداشت، که ملتی از عهدۀ او دیگر برنیاید.

این حقیقی است که، چون اشخاص دارای قدرت فوق‌العاده شدند، نمی‌توانند، چنانکه بانسان می‌زیبد، اقبال را تحمل کنند». از فحوای کلام چنین برمی‌آید، که دیودور، پس از این مقدمه، از جنگهای کوروش با مردمان سکائی در آن طرف یا این طرف سیحون و کشته شدن او صحبت داشته بود.

روایت ژوستن (تروگ پومپه)

روایت این نویسنده در زمینۀ نوشته‌های هرودوت است و تفاوتهای کمی با آن دارد. او گوید (کتاب ۱، بند ۸): پسر ملکه در جنگ اوّل ماساژت ها با کوروش به خاک افتاد و لشکر بزرگ این قوم معدوم شد. با وجود این اشکی در چشمان ملکه نگردید، ولی آتش کینه در دلش شعله کشید. بعد دامی برای کوروش گسترده او را در گردنه‌های کوهستان گرفتار کرد و شاه پارس با تمام قشونش، که دویست هزار نفر بودند، معدوم شد، چنانکه یک نفر هم جان در نبرد تا خبر این واقعه را برساند.

مقایسه

از تمام روایات، غیر از روایت کزنفون، چنین استنباط می‌شود، که کوروش پس از تسخیر بابل در شمال و شرق ایران به سکاها پرداخته و حدود ایران را به سیحون رسانیده، ولی در باب جنگی، که در آن کشته شده یا زخم برداشته گفته‌های مورّخین مذکور مختلف است، یعنی قومی را، که با کوروش طرف بوده، هرودوت - ماساژت۱ می‌نامد، کتزیاس - دربیک۲ و برس کلدانی - دها۳. از جغرافیای سترابون دیده می‌شود، که این مردمان هر سه سکائی بوده‌اند و مساکن آنها از گرگان تا دریای آرال و ماوراء دریای مزبور و رود سیحون است، بدین معنی، که، اگر شخصی از گرگان بطرف شمال حرکت می‌کرد،


________________________________________

(1) - Maasagetes.

(2) - Derbikes(Derbices).

(3) - Daha(Daha).

تاریخ ایران باستان جلد ۱