پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۷۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

موقع، قشون خود را تقسیم کند و قسمتها را به جاهائی، که بیش از هر جای دیگر دارای مزایا است بگمارد و نیز بشتابد، که سرعت حرکت تحصیل کند. این چیزها به عقیدۀ او هنرمندی یک مرد تعبیة الجیشی را نشان می‌داد و او هیچ‌یک از این کارها را باهمال نمی‌گذراند. کوروش در موقع حرکت، نظر به حدسیاتی، ترتیبات گوناگون مقرّر می‌داشت، ولی در اردوگاه ترتیبی، را که ذکر کردم، کمتر تغییر می‌داد.

ورود کوروش به ماد

(کتاب ۸، فصل ۵) همین‌که قشون وارد ماد گشت، کوروش بدیدن کیاکسار رفت و، پس از روبوسیهای ابتدای ورود، به کیاکسار گفت، که در بابل قصری برای او تدارک کرده، تا هرگاه به آسور رود، مکانی از خود داشته باشد. در همان وقت کوروش هدایای زیاد و گرانبها به کیاکسار داد و او این هدایا را پذیرفته بتوسط دخترش تاجی از زر و طوق و یاره و یک لباس مادی فاخر به کوروش بخشید، وقتی که دختر جوان تاج را بر سر کوروش می‌گذاشت، کیاکسار گفت: «کوروش این دختر من است، او را بنکاح تو درمی‌آورم، پدرت هم دختر پدر مرا گرفت و تو از این زواج بدنیا آمدی، دختر من همان طفلی است، که تو در کودکی همواره او را نوازش می‌کردی.

اگر در آن زمان کسی از او می‌پرسید، زن کی خواهد شد، او جواب می‌داد: «زن کوروش» چون من پسر حلال‌زاده ندارم، تمام ماد را جهیز دخترم قرار می‌دهم».

کوروش جواب داد: «کیاکسار، من ارزش قرابتی را، که با دخترت و جهیز او قرار می‌دهی، خوب می‌فهمم، ولی قبل از اینکه جواب بدهم، می‌خواهم رضایت پدر و مادرم را تحصیل کنم». چنین گفت کوروش و با وجود این هدایائی، که می‌دانست خوش‌آیند دختر و خود کیاکسار خواهد بود، به او داد و پس از آن عازم پارس گردید.

کوروش در پارس

(کتاب ۸، فصل ۵) کوروش چون به سرحدّ پارس رسید، قسمت بزرگ قشونش را در آنجا گذارده با دوستانش بشهر رفت و حشم زیاد برای تمام پارسیها، چه برای قربانی و چه برای ضیافت با خود برد.