پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۶۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

خونخواری سیر کنم، اگرچه تو سیر نمی‌شوی». کوروش باین پیغام ملکه وقعی ننهاد. پسر ملکه، وقتی که از مستی به خود آمد و بر آنچه واقع شده بود، آگاهی یافت، از کوروش تمنی کرد، که از غل و زنجیر او را رها کنند و همین‌که آزاد شد، فورا خود را کشت. چنین بود مرگ سپارگاپی‌سس. چون کوروش نصیحت ت‌می‌ریس را نپذیرفته بود، او تمام قوای خود را جمع کرده به کوروش حمله کرد.

گمان می‌کنم، که این جدال سخت‌ترین نبردی بود، که تا آن زمان بین بربرها رویداده بود۱ و، چنانکه شنیده‌ام، شرح این جنگ چنین بوده: در ابتداء طرفین از دور به یکدیگر تیر انداختند، بعد، وقتی که تیرهای طرفین تمام شد، از نزدیک با نیزه و شمشیر جنگ کردند. هر دو طرف مدّتی مدید پا فشردند و کسی رو بفرار نگذاشت، بالاخره ماساژت‌ها فاتح شدند، چه قسمت بزرگ لشکر پارس در دشت نبرد معدوم و کوروش هم کشته شد. مدّت سلطنت او ۲۸ سال بود. ت‌می‌ریس امر کرد، خیکی را پر از خون آدم کردند، بعد نعش کوروش را یافته سر او را در خیک انداخت و استهزاء کرده چنین گفت: «هرچند من تو را در جنگ شکست دادم، ولی تو از راه تزویر مصیبتی برای من تهیه کردی و پسر مرا از من گرفتی. چنانکه به تو گفته بودم، حالا تو را از خونخواری سیر می‌کنم». بعد هرودوت گوید (کتاب ۱، بند ۲۱۴) «راجع بفوت کوروش حکایات زیاد است، روایتی را که من ذکر کردم، به حقیقت نزدیک‌تر است» (معلوم می‌شود، که خود هرودوت هم از صحت این روایت مطمئن نبوده. م.).

روایت کتزیاس

کتزیاس شرح این جنگ را طور دیگر ذکر کرده، مورّخ مذکور گوید:

کوروش به جنگ مردمی موسوم به دربیک۲ رفت. پادشاه این قوم آمرّایوس۳نام داشت. جنگ سختی در گرفت، سواره نظام حمله کرد و در بیکی‌ها آن را به کمین‌گاهی کشیده با فیل‌های خود احاطه کردند. در ابتداء سواره نظام پارسی بپراکند، ولی بعد جمع شد. کوروش از اسب به زیر افتاد و یکی از جنگیهای هندی زوبینی بطرف او انداخت، که بران او آمد. او را بلند کرده به اردو بردند


________________________________________

(۱) - [۱]

(2) - [۲]

(3) - [۳]

  1. بربر یعنی غیر یونانی.
  2. Derbikkes (دربیک‌ها یکی از اقوام سکائی بودند و در نزدیکی دریاچه آرال می‌زیستند).
  3. Amorraios.