برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۶۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

فارغ شده به خانه مراجعت کردم، به محاکمه جلب کنی. کوروش چنین گفت، زیرا پنداشت، که داریوش بر ضدّ او است، ولی مقصود خدا از خواب مزبور این بود، که کوروش در این مملکت خواهد مرد و سلطنت او نصیب داریوش خواهد گردید.

هیستاسپ در جواب کوروش چنین گفت: «شاها، زاده مباد آن پارسی، که بر ضدّ تو باشد و، اگر چنین شخصی زاده، بهتر است که بی‌درنگ بمیرد. سوء قصد بر ضدّ کسی، که پارس را از اطاعت دیگران رهانیده و آقای تمام ملل کرده؟ اگر تعبیر خواب تو این است، که پسر جوان من می‌خواهد بر تو قیام کند، من او را باختیار تو می‌گذارم، تا آنچه خواهی با او بکنی».

چنین گفت هیستاسپ و بعد، از آراکس عبور کرده بطرف پارس رفت، تا پسر خود را برای ترضیۀ خاطر کوروش توقیف کند. در این احوال کوروش از رود آراکس به مسافت هشت روز پیش رفت و موافق عقیدۀ کرزوس رفتار کرده با قشون کارآمد خود بطرف آراکس عقب نشست و سپاهیان بی‌کاره را در محل بگذاشت. پس از آن ثلث قشون ماساژت‌ها باردوی پارسی‌ها حمله برده با سپاهیان جنگی جنگیدند و اینها مقاومت کرده کشته شدند. بعد همین‌که ماساژت‌ها مأکولات و مشروبات را دیدند، چنانکه عادت آنها بود، پس از فتح بسور پرداخته زیاد خوردند و آشامیدند.

در این حال خواب بر آنها مستولی شد و پارسی‌ها، که عقب نشسته و مراقب احوال بودند، همین‌که ماساژت‌ها را در خواب دیدند، بر آنها تاختند و عدّه‌ای را کشته اکثر ماساژت‌ها را با رئیس آنها، که پسر ملکه بود و سپارگاپی‌سس۱ نام داشت، اسیر کردند. وقتی که ملکه، از آنچه بسر لشکر او آمده بود، آگاه شد، رسولی نزد کوروش با این پیغام فرستاد: «ای کوروش، که از خونخواری سیر نمی‌شوی، بر خود مبال، که بواسطۀ ثمر انگور مزوّرانه پسر مرا اسیر کرده‌ای، مغرور مشو، که بدین وسیله بر او دست یافته‌ای، چه این کار در دشت نبرد و از راه مردانگی نبوده.

حالا پند مرا گوش کن، زیرا صلاح تو را می‌گویم، پسر مرا پس ده و از مملکت ما بیرون رو، بی‌اینکه مجازات بینی. اگر چنین نکنی، در ازای جسارتی؛ که نسبت بثلث قشون من کرده‌ای، قسم می‌خورم به آفتاب، خداوند ماساژت‌ها، که تو را از

________________________________________

(1) - Spargapises.

تاریخ ایران باستان جلد ۱