برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۵۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

حضورشان را لازم می‌دانست، جمع کرده چنین گفت: «دوستان من، اشخاصی هستند، که می‌خواهند خودشان را دولتمندتر از آنچه هستند، نشان دهند و تصوّر می‌کنند، که آنها را سخی خواهند دانست، ولی نتیجۀ معکوس می‌گیرند. کسی، که خود را دارا نشان می‌دهد و به دوستانش به نسبت دارائی‌اش کمک نمی‌کند، خسیس بقلم می‌رود. بعضی سعی دارند، که دارائی خود را پنهان کنند. به عقیدۀ من چنین کس هم با دوستان خود بد رفتار می‌کند، زیرا، چون کسی نمی‌داند، چه دارد، غالبا پیش می‌آید، که دوستی محتاج کمک وی می‌باشد، ولی، چون ظاهر را می‌بیند، جرئت نمی‌کند اظهار کند. به عقیدۀ من شخص باید بگذارد ثروتش را ببینند، تا بتواند برای نامش از آن استفاده کند. بنابراین می‌خواهم، که شما دارائی مرا ببینید و حساب آنچه را، که نمی‌توانید ببینید، بشما بدهم». پس از آن کوروش مقداری زیاد اشیاء گرانبها نشان داد و نیز اشیائی را، که نمی‌شد دید، نمود و کیفیات این اشیاء را بیان کرده در پایان گفت: «دوستان، باور کنید، که تمامی این اشیاء از آن شما و من است، این گنج‌ها را نه از آن جهت جمع کرده‌ام، که تلف یا تبذیر کنم، بلکه با این مقصود، که بتوانم در ازای کارهای خوب پاداش دهم، یا زیر بازوی کسانی را، که محتاج‌اند بگیرم». چنین بود بیان کوروش.

پس از آن، موافق نوشته‌های کزنفون، کوروش از بابل حرکت کرده به ماد و بعد به پارس رفت، چنانکه بیاید.

چگونگی نوشته‌های کزنفون

در باب روایت کزنفون، بقدری که راجع بتسخیر بابل بود، بالاتر گفته شد، که مخالف مدارک بابلی است، زیرا قضیۀ برگردانیدن فرات و داخل شدن به بابل بعنف، موافق نوشته‌های هرودوت است و آن نیز با اسناد بابلی مخالفت دارد. راجع به نوشته‌های دیگر کزنفون، در باب کارهای کوروش در موقع بودن او در بابل، باید گفت، که نمی‌توان تمامی چیزهائی را که نوشته، وقایع تاریخی دانست، ولی در باب ترتیباتی، که می‌گوید هنوز هم، یعنی در زمان اردشیر دوّم هخامنشی، برقرار است، باید عقیده داشت،

تاریخ ایران باستان جلد ۱