پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۵۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

من راضی‌ام، بده» کوروش دست هیستاسپ را گرفته در دست گبریاس گذارد و او این دست را گرفت. بعد کوروش هدایائی گرانبها به هیستاسپ داد، تا برای نامزدش بفرستد و کری‌سان‌تاس را بطرف خود کشیده بوسید. ارته‌باذ گفت:

«کوروش، جامی را، که بمن بخشیدی و چیزی که به کری‌سان‌تاس دادی، از یک طلا نیستند» - «به تو هم چنین چیزی خواهم داد» - «کی؟» - «پس از سی سال» - «بس منتظر خواهم بود و، چون خیال ندارم، زودتر بمیرم، به فکر ادای قرضت باش». با این صحبت‌ها شام بآخر رسید و کوروش میهمانها را تا دم در مشایعت کرد.

مرخّص کردن متّحدین

(کتاب ۸، فصل ۴) روز دیگر کوروش تمام متحدینی را، که بطیب خاطر طرفدار شده بودند، مرخص کرد. به کسانی که خواستند نزد او بمانند، اراضی و خانه‌هائی داد، که اعقاب آنها هنوز در تصرّف دارند، بیشتر این کسان مادی و گرگانی بودند. اشخاصی که خواستند بروند، هدایائی دریافت کردند و کسی از صاحب‌منصبان و سربازان ناراضی نبود. بعد کوروش خزانه‌هائی را، که از سارد آورده بود، به قشون خود تقسیم کرد. این تقسیم از رؤساء قسمت‌های ده هزار نفری و صاحب‌منصبانی شروع گردید، که بشخص او وابسته بودند و سهم هرکس بتناسب خدماتی که کرده بود، معین شد. تعیین اسهام سایرین بنظر رؤساء قسمت‌های ده هزار نفری موکول بود و آنها هم بنا بقاعدۀ الا هم فالاهم، یعنی نظر به خدماتی که کرده بودند، سهم هر صاحب‌منصب را معین می‌کردند، تا می‌رسید به رؤساء دسته‌های شش نفری و تقسیم بین سربازان منوط بنظر اینها بود. کلیة تقسیم چنان شد، که همه موافق عدالت پاداش یافتند. چون هرکس بسهم خود رسید، راجع به کوروش گفتند: «یقینا او ثروت زیاد دارد، که بما چنین بخشش‌هائی می‌کند». بعضی گفتند: «چه می‌تواند داشته باشد او کسی نیست، که خزانه‌ها تشکیل کند. او خرج کردن را بر داشتن ترجیح می‌دهد». کوروش چون این حرفها را شنید، دوستان و اشخاصی را، که