شده بود، که رفتار خود او برای مردم سرمشقی است مؤثر، تا احترامشان نسبت به یکدیگر تنها مبنی بر ترس نباشد. او در ازای اطاعت پاداشهائی میداد، حیا و اعتدال را تشویق میکرد و باین عقیده بود، که مرد معتدل به از مرد باحیا است، زیرا مرد باحیا در انظار دیگران کارهای قبیح نمیکند، ولی شخصی، که معتدل است، در خلوت هم از این کارها احتراز دارد. بواسطه این صفات یک همآهنگی در دربار مشاهده میشد، زیردستان اطاعت میکردند و رؤساء از افراط خودداری داشتند، چنانکه هیچگاه غضب شدید یا خندههای خارج از اندازه دیده یا شنیده نمیشد و زندگانی عاقلانه و مرتب حکمفرما بود. برای اینکه مردم را برای جنگ تربیت کند، شکار را تشویق میکرد و اشخاص را با خود به شکار میبرد. او عقیده داشت، که شکار بهترین آموزگار جنگ است و مناسبترین مکتب اسبسواری، زیرا شخص را به چیزهائی، که در جنگ پیش میآید، از قبیل کار کردن، تحمل سرما و گرما، گرسنگی و تشنگی و سختیهای دیگر عادت میدهد. چون کوروش عقیده داشت، که رئیس باید به از مرئوس باشد، خودش را هم در شکارگاهها بتحمل این سختیها عادت میداد و هر زمان، که توقف را لازم نمیدید، به شکار میرفت. او هیچگاه، تا خسته نمیشد و عرق نمیکرد، غذا نمیخورد و به اسبان علیق نمیداد، مگر اینکه قبلا کار کرده باشند. او حاملین عصای سلطنتی را هم به شکار میطلبید و بواسطه این ورزشها اطرافیان او بر دیگران برتری داشتند. بعلاوه، اگر او میدید، اشخاصی درصدد نیکی کردن هستند، آنها را تشویق میکرد و از این جهت بین مردم همچشمی در کارهای خوب پیدا میشد. کوروش این قاعده را اعمال میکرد، که اگر پادشاهی میخواهد دیگران را نسبت به خود علاقهمند کند، نه فقط باید به از آنان باشد، بلکه باید، در مواردی، تدابیر عملی (بقول کزنفون مصنوعی) نیز بکار برد، مثلا او لباس مادی را اقتباس کرد و نزدیکان خود را بر آن داشت، که این لباس را بپوشند. حسن این لباس آن است، که معایب بدن را میپوشد و اشخاص را بزرگتر و شکیلتر مینماید (جهت چنین توصیف کزنفون این است، که لباس مادی بلند بوده. م.).
تاریخ ایران باستان جلد ۱