کوروش بیموقع بود، چه، پس از انقراض دولت ماد هنوز اوضاع ثابتی در ایران مستقر نشده بود و او میبایست به ایران برگردد. بنابراین، پس از فتح سارد، کارهای آسیای صغیر را نیمه تمام به سردارهای خود سپرده به ایران برگشت، تا کارهای خود را در ایران تمام کند. امّا اینکه مورّخین یونانی از کارهای کوروش در مشرق ایران ذکری نکردهاند، این خاموشی اختصاص باین مورد ندارد.
کلیة مورّخین یونانی و رومی علاقهمندی بامور مشرق ایران نشان ندادهاند.
جهت آن بیاطّلاعی از این حدود دور بوده یا چیز دیگر، معلوم نیست، به هرحال نتیجهای، که مشاهده میشود، سکوت آنها است. اگرچه هرودوت باختصار اشاره به جنگهای کوروش در مشرق ایران میکند و عین عبارات او این است (کتاب اوّل، بند ۱۷۷) «باری آسیای سفلی را هارپاگ خالی از سکنه کرد و آسیای علیا را خود کوروش، زیرا مردمی را پس از دیگری بانقیاد درآورد و بقومی ابقاء نکرد.
راجع باکثر این مردمان چیزی نخواهیم گفت، فقط از شهرهائی صحبت خواهیم کرد، که بیش از سایرین برای او باعث اشکالات شدند و بیشتر قابل توجّهاند» بعد هرودوت جنگ کوروش را با بابل شرح میدهد. امّا اینکه مورّخ مذکور گوید: «آسیا را کوروش خالی از سکنه کرد» این عبارت هرودوت از جاهائی است، که قلم او تابع حسیات شده، زیرا، اگر مقصودش کشتار در شهرهای مسخر بوده، که قضیه معکوس است، زیرا در شهرهائی، که کوروش تسخیر میکرد، کشتاری نمیشد، چنانکه شرح تسخیر سارد و بابل، از خود گفتههای هرودوت، دلیل این معنی است، و هرگاه منظور مورّخ مذکور خونریزی جنگ است، متاسفانه چنین جنگها چه قبل و چه بعد از کوروش بوده و خواهد بود، با وجود این در تسخیر بابل، موافق اسناد صحیحه که بیاید، تلفات خیلی کم بود. باری بگذریم. بعد هرودوت گوید: «پس از آنکه کوروش قارّۀ آسیا را به اطاعت درآورد به آسور حمله کرد (مقصود بابل است. م.)».
در اینجا لازم است توضیح شود، که مقصود از قارّۀ آسیا صفحات غربی آن تا سند و سیحون است زیرا دنیای آنروز نمیدانست، که در ماوراء سیحون چه مردمانی
تاریخ ایران باستان جلد ۱