«کوروش، بهقدری که میتوانم پیشبینی کنم، از این طرف کارها خوب خواهد بود، ولی من از طرف پهلوهای قشون نگرانم. من گمان میکنم، که پهلوهای قشون دشمن بواسطه گردونهها و سپاه زیاد قوی است و خیلی بسط مییابد و ما در مقابل دشمن در این جاها چیزی جز گردونهها نداریم. اگر قرعه بنام من در نیامده بود، من شرم میداشتم از اینکه اینجا را اشغال کنم، زیرا باین درجه اطمینان دارم، که در اینجا من از خطر محفوظم». کوروش -: «اگر از طرف تو کارها خوب است، از طرف پهلوها هم نگران مباش. بفضل خداوند من به تو خواهم نمود، که در مقابل پهلوها دشمنی نیست، فقط اکیدا توصیه میکنم، که به دشمن حمله مکن، مگر اینکه ببینی سپاهی، که باعث نگرانی تو است، فرار میکند. وقتی که دیدی آنها فرار میکنند، در نظر آر که من نزدیک تو هستم و به دشمن بتاز، تو خواهی دید، که دشمن مأیوس است و سپاه تو پر از امیدواری» (در همینجا کزنفون گوید:
کوروش، با اینکه تکبر نداشت، در این موقع این کلمات تکبرآمیز را بزبان آورد).
بعد کوروش گفت «تا وقت هست تمام گردونهها را سرکشی و سپاهیان را تشویق و تشجیع کن». آبراداتاس به گردونۀ خود نشسته امر کوروش را بجا آورد. بعد کوروش تا جناح چپ رانده به هیستاسپ، که با نیمی از سواره نظام پارسی بود، دستور جنگ را داد و پس از آن حرکت کرده به گردونههائی، که پهلوهای قشون را حفظ میکردند رسیده گفت: «من آمدم و حاضرم بشما کمک کنم، همینکه شما دیدید، که ما به منتهی الیه قوای دشمن از طرف چپ و راست حمله کردیم، باید سعی کنید، که از میان صفوف دشمن بگذرید، زیرا اگر در آن طرف باشید، خطر شما بمراتب کمتر از این طرف است». سپس او بمحلی، که در عقب گردونهها بود درآمد، به فرنوخوس و ارتاگرساس امر کرد در جاهای خود با هزار پیاده و هزار سوار بمانند و چنین دستور داد: «هر زمان، که دیدید، من بجناح راست حمله میکنم، شما بجناح چپ حمله کنید، ولی باید حمله را از نوک جناح شروع کنید، زیرا اینجا ضعیفتر از جاهای دیگر است و نیز ترتیب فالانژ۱ را از دست ندهید، تا از قوای شما چیزی نکاهد. دسته شترسواران را جلو
________________________________________
(۱) - [۱]
- ↑ دستۀ پیاده نظام سنگین اسلحه.