و سپرد، که اشخاص مسلح را بکشند. پارسیها را هم با این سوارها فرستاد و بعضی از آنها از اسب افتاده برگشتند، ولی برخی با غنائم آمدند. پس از آنکه غنائم زیاد بدست آمد، کوروش به همتیمها گفت، عدالت اقتضا میکند، که از غنائم، مال خدا را موضوع کرده و آنچه برای سپاهیان لازم است برداشته باقی را به گبریاس بدهیم، زیرا او میزبان ما بود و سزاوار است، که اگر اشخاصی نسبت بما نیکی کردهاند، دربارۀ آنان چندان نیکی کنیم، که آنها مغلوب ما گردند همه این پیشنهاد را پذیرفته بقیۀ غنائم را به گبریاس دادند.
بعد کوروش قشون خود را بطرف بابل برد، ولی بابلیها برای جنگ بیرون نیامدند. بر اثر این احوال، کوروش گبریاس را فرستاد به پادشاه بابل این پیغام را برساند: «اگر میخواهی بجنگی، من حاضرم و اگر نمیخواهی مملکتت را حفظ کنی تسلیم شو». گبریاس تا جائی که بیخطر بود، پیشرفته پیغام را رسانید. بابلیها جواب دادند: «گبریاس، این است جوابی، که آقایت به تو میدهد: من از کشتن پسرت پشیمان نیستم، ندامت من از این است، که چرا تو را هم نکشتم. اگر میخواهید جنگ کنید، سی روز بعد بیائید، ما حالا فرصت نداریم، زیرا مشغول تدارکات هستیم.
گبریاس در جواب گفت: «ندامتت تا زندهای باقی و وجود من شکنجۀ روحت باد».
تصرّف قلعۀ آسوری
(کتاب ۵، فصل ۳) پس از آن گبریاس برگشته گزارشات را به کوروش اطلاع داد و او قشون خود را از بابل عقب برد.
بعد گبریاس را خواسته گفت: «باید تدبیری کنیم تا، قلعهای که آسوریها برای حفاظت بابل از باختریها و سکاها ساختهاند، بدست ما افتد.
جوانی، که تو میگفتی بواسطۀ خشم پادشاه بابل خواجهاش کردهاند، آیا حاضر خواهد بود با ما همدست شود؟» گبریاس گفت «شک ندارم، که او برای کشیدن انتقام از پادشاه بابل برای این کار حاضر است» - «آیا تصوّر میکنی، که حاکم این قلعه او را بدرون قلعه راه بدهد؟» - «آری، مادامیکه، از او ظنین نشدهاند» بعد از شنیدن این جوابها کوروش نقشۀ تصرّف این قلعۀ محکم را چنین ریخت: گبریاس