پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۳۴۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

نتیجه‌ای بزرگ خواهیم گرفت».

بعد کوروش خواست بداند، که مادیها، گرگانیها و تیگران، پسر پادشاه ارمنستان، قلبا مایلند با او مانده در کارهای او شرکت کنند یا نه و با این مقصود با آنها صحبت داشت. در نتیجۀ مذاکره تمامی آنها اظهار کردند، که با کمال میل حاضرند با او به هرجا که بخواهد، بروند و به اوطان خودشان وقتی برگردند، که خود او آنها را برگرداند.

کوروش در قصر گبریاس

(کتاب ۵، فصل ۲) روز دیگر صبح زود کوروش بقصد قصر گبریاس حرکت کرد. دو هزار سوار پارسی و دو هزار پیاده در جلو می‌رفتند و باقی قشون از عقب حرکت می‌کردند.

روز بعد او به قصر گبریاس رسید. کزنفون در اینجا از خندق‌ها و استحکامات این قصر یا قلعه توصیفی بلیغ می‌کند و گوید، که آذوقه و حشم قلعه بقدری بود، که اهل خبره به کوروش گفتند، این قلعه صدسال می‌تواند در مقابل دشمن محاصر پا فشارد و این عقیده باعث نگرانی کوروش شد. پس از اینکه گبریاس اهل قلعه را خارج کرد، به کوروش گفت: «هر اقدام احتیاطی، که خواهی بکن و داخل قلعه شو. کوروش با قشونش وارد شد و گبریاس جامها، تنگ‌ها، گلدانهای زرّین، جواهرات گوناگون، مقداری زیاد در یک و اشیاء گرانبها به کوروش عرضه داشت (کزنفون اشتباه کرده در این زمان سکۀ دریک وجود نداشت، زیرا این سکه را داریوش اوّل زد. م.). بعد دختر خود را، که از حیث قد و قامت و زیبائی توجه همه را جلب می‌کرد و بواسطۀ مرگ برادر عزادار بود، نزد کوروش آورد و گفت: «این دختر با تمام این مال‌ومنال از آن تو است. یگانه خواهشی که از تو داریم، این است، که انتقام پسرم را از قاتل بکشی». کوروش جواب داد: «چندی قبل به تو گفتم، که، اگر تو صمیمی باشی، حاضرم انتقام پسرت را بکشم و، چون اکنون می‌بینم، آنچه که گفته‌ای راست است، به تو قول می‌دهم، که بفضل خدایان چنان کنم. تمامی این ثروت را می‌پذیرم و بعد آن را باین طفل (یعنی باین دختر) و به شوهر او می‌دهم. چون از اینجا بروم، به یکی از هدایای تو