«آیا میتوان به دشمن رسید، قبل از آنکه او خود را بقلاع رسانیده باشد، زیرا آنها طوری از پیش ما فرار کردند، که گوئی خواب میبینیم». آنها جواب دادند:
«بواسطه عرابهها حرکت دشمن کند است و دیگر، چون دیشب نخوابیدهاند، امروز کم راه رفته اردو زدهاند. بنابراین روز دیگر صبح زود به آنها میرسیم».
کوروش از گرگانیها اطمینان خواست، آنها وعده کردند گروی بدهند. بعد او به گرگانیها دست داد و آنها را مانند مردم دوست پذیرفت، بیاینکه تفاوتی بین آنها و مادیها و پارسیها گذارد، چنانکه امروز هم گرگانیها مانند مادیها و پارسیها بمشاغل مهم معین میشوند. پس از آنکه لوازم سفر مهیا شد، کوروش به گرگانیها گفت: «در رأس سپاه حرکت کنید و، چون میگوئید، که سوارهای گرگانی در عقب قشون دشمن حرکت میکنند، همینکه رسیدیم، آنها را بما نشان دهید، تا آزاری به آنها نرسانیم». گرگانیها گفتند: «پس چرا منتظر ورود گرویها نشدی؟» کوروش جواب داد: «شجاعت ما وثیقه است، اگر شما راست میگوئید پاداش خواهید دید و اگر خیانت کردید، که بفضل خداوند سرنوشت شما بدست ما خواهد بود». گرگانیها مشعوف شده براه افتادند، بیاینکه بیمی از لیدیها یا آسوریها داشته باشند. تمامی حواسشان باین امر مصروف بود، که کوروش تصوّر نکند حضور آنها با غیبتشان تقریبا یکی است. شب در رسید و همه دیدند، که نور درخشانی از آسمان نازل شد، کوروش و اردوی او را روشن کرد. پس از چندی قشون کوروش بقدری پیش رفت، که اردوی گرگانیها را دید و گرگانیهای کوروش کس نزد آنها فرستاده گفتند، که سپاهیان مزبور دست راست خودشان را بلند کرده هرچه زودتر به قشون کوروش ملحق شوند. کوروش هم پیغام داد، که هرطور شما با ما رفتار کنید، ما هم با شما چنان رفتار خواهیم کرد. گرگانیها چون این پیغام بشنیدند، سوار شده بطرف کوروش آمدند، درحالیکه دست راستشان بلند بود. در قشون کوروش نیز مادیها و پارسیها دست راستشان را بلند کردند. گرگانیها گفتند، که قسمت عمدۀ قشون در یک فرسخی است و پس از آن کوروش مصمم شد، که مهلت به دشمن نداده ناگهان بر او بتازد. با این مقصود گرگانیها را به صفوف اوّل گماشت،
تاریخ ایران باستان جلد ۱