برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۳۳۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

را اشغال کند، تا هیچ‌یک از طرفین بطرف دیگر زحمت نرساند، ولی چون کلدانیها از ارامنه و ارامنه از کلدانیها نگران بودند، کوروش گفت این کوه را ما اشغال می‌کنیم، تا مطمئن باشید، که بی‌طرفانه با هر دو طرف رفتار خواهیم کرد. پس از آن ارامنه و کلدانیها با سرور و شعف متحدا بساختن قلعه‌ای، که کوروش در نظر گرفته بود، مشغول شدند.

بعد کوروش ارامنه و کلدانیها را بشام دعوت کرد و در سر سفره یکی از کلدانیها گفت، عهدی، که بسته شد موافق منافع اکثریت است، ولی بعضی کلدانیها راضی نخواهند بود، زیرا عادت کرده‌اند، که از جنگ و غارت تعیش کنند، اینها گاهی به خدمت پادشاه هندیها، که در طلا می‌غلطد، در می‌آیند و بعض اوقات اجیر آستیاگ می‌شوند. کوروش گفت «چرا به خدمت ما درنمی‌آیند، اگر چنین کنند، من حقوق کافی می‌دهم» همه گفتند «این فکر فکر خوبی است و آنها را هم راضی خواهد کرد». بعد چون کوروش اسم پادشاه هندیها را شنید، به خاطرش آمد، که آنها سفیری نزد کیاکسار فرستاده بودند و رو به ارامنه و کلدانیها کرده گفت: «من در این وقت پول زیاد لازم دارم و نمی‌خواهم از دوستان خود بگیرم، بنابراین می‌خواهم سفیری نزد پادشاه هند فرستاده از او پول بخواهم و بگویم که، اگر خدا کارهای ما را روبه‌راه کند، روزی بیاید، که او از دادن این پول خوشوقت باشد و اگر نداد، که امتنانی از او نخواهیم داشت. شما دو کار باید بکنید، اولا راهنمایانی بدهید، که رسولان مرا نزد پادشاه هند برند و دیگر آنچه در صلاح خودتان می‌دانید بگوئید و منتشر کنید». ارامنه و کلدانیها این تکلیف را پذیرفتند. مقصود کوروش این بود، که رسولان ارامنه و کلدانیان اخباری، که بر له او بود منتشر کنند.

مراجعت به ماد

(کتاب ۳، فصل ۳) پس از آن کوروش از ارمنستان حرکت کرد. تمام ارامنه شهر را رها کرده به مشایعت او رفتند، زن پادشاه با اولادش نیز بسر راه کوروش آمد و پولی را، که کوروش پس داده بود دوباره آورد. کوروش آن را نپذیرفت و گفت: «این ثروت را برای خودتان نگاه دارید، ولی زیر خاک نکنید، انسان را زیر خاک می‌کنند، آنهم وقتی، که درگذشت. پسرتان

تاریخ ایران باستان جلد ۱