پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۳۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

عرابه‌های او کمتر از ۲۰۰ نیست و پیاده‌های زیاد هم دارد. قوّه او چنین است، وقتی که در خاک ما تاخت‌وتاز می‌کند.

کوروش گفت: «چنانکه می‌گوئی، دشمن شصت هزار سوار و بیش از دویست هزار پیاده دارد. اکنون بگو، که قوّۀ تو چیست». کیاکسار جواب داد: «من ده هزار سوار دارم و مملکت ما می‌تواند شصت هزار پیاده بدهد. ارامنه هم به عدّۀ چهار هزار سوار و ۲۰ هزار پیاده خواهند آمد» - «در این صورت قوّه تو از حیث سواره نظام دو ثلث و از حیث پیاده نصف کمتر از قوّۀ دشمن است» - «چنین است، اگر صلاح میدانی، کس به پارس فرستاده بگوئیم، که باز کمک بفرستند» - «هر قدر بفرستند باز برتری با دشمن است» - «پس چه باید کرد؟» - «باید برای پارسیهائی، که می‌آیند (آنهائی، که در راه‌اند) اسلحه‌ای ترتیب داد، مانند اسلحۀ هم‌تیم‌ها، یعنی جوشنی، که سینه را بپوشد و سپری برای دست چپ و قمه یا شمشیری برای دست راست. با این اسلحه بجای اینکه از دور جنگ کنیم و تلفات ما بیشتر باشد، حمله و جنگ تن‌به‌تن می‌کنیم و، همین‌که دشمن تاب ضربتهای ما را نیاورده فرار کرد، سواره نظام تو مفید خواهد بود، که نگذارد دشمن از نو جانی بگیرد.

کیاکسار این رأی را پسندید و کوروش، بی‌اینکه از پارس باز کمک بخواهد، اسلحۀ مهمی مانند اسلحۀ هم‌تیم‌ها برای سربازان سفارش داد. بعد کوروش با هم‌تیم‌ها مذاکره کرد، که آنها با سربازان در باب اسلحه حرف بزنند. آنها گفتند که، چون حرف تو مؤثّرتر می‌باشد، بهتر است خودت با آنها صحبت کنی. پس از آن کوروش سربازان را جمع کرده، تشویق کرد، که اسلحه‌ای برگیرند، مانند اسلحۀ هم‌تیم‌ها و به آنها گفت، اگر چنین کنید، با ما (یعنی کوروش و هم تیمها) مساوی خواهید بود، و حال آنکه حالا شما سپاهیان اجیر و برده‌اید. تمام سربازان پس از این نطق کوروش حاضر شدند، که اسم خودشان را در جزو هم تیمها بنویسانند و بعد اسلحه برگرفتند. چون از دشمن اثری نبود، و حال آنکه خبر داده بودند، که پیش می‌آید، کوروش سربازان خود را به ورزشهای گوناگون مشغول داشت و به آنها آموخت، که با جوشن و سپر و شمشیر مستقیما به دشمن حمله کنند و تیر و زوبین را از دست