آن را روز یا شب حرکت میدهند، در تنگها و معابر باریک چه باید کرد و در راههای هموار و کوهستان چه، بچه ترتیب باید اردو زد و روز و شب دیدهبان و قراول گماشت، بچهسان حمله برد، عقب نشست، بشهر دشمن نزدیک گشت؟ آیا باید تا نزدیکی بارهها راند یا از آن دور شد؟ بچه نحو از رود یا جنگلی گذشت و خود را از سواره نظام دشمن و تیراندازان یا فلاخنداران محفوظ داشت؟ وقتی که دشمن در موقع حرکت سپاهت حمله میکند، چطور ستونها را مبدل بصفوف جنگی کنی، اگر دشمن از عقب یا از پهلو حمله میکند، چگونه جلو او را بگیری، اسرار آن را فاش و رازهای خود را، تا توانی، خوب پنهان کنی؟ چیزهائی، که میگویم، همه را شنیدهای و درسی نبوده، که تو از آن استفاده نکرده باشی، حالا با تو است، که هریک از وسائل را بموقع بکار بری. فرزند - یک چیز را از من داشته باش، وقتی که میبینی، نتیجۀ قربانی مساعد نیست، خود و لشکرت را بیهوده بخطر مینداز.
مردم غالبا نقشه را موافق حدسیات خودشان میکشند و چیزی را، که در خیر آنان است نمیدانند (کزنفون در موارد زیاد از نظر یونانیها صحبت کرده، از جمله همین مورد است: در ایران قدیم عادت نداشتند، قبل از جنگ از روی رودههای حیوان قربانی تفأل کرده عقیده خدا را راجع بفتح یا شکست بپرسند، این مطلب را هرودوت فقط راجع بیک مورد، که جنگ پلاته است، نوشته و آنهم، اگر صحیح باشد، از این جهت بوده، که در قشون ایران عدۀ زیادی از سپاهیان اجیر یونانی به ایرانیها کمک میکردند. م.). تو این نکته را همهروزه تجربه خواهی کرد، چه بسا کسانی، که از سیاسیون بشمار میرفتند و، با وجود این، با مردمی ستیزه کردند، که بالاخره همان مردم باعث فنای آنها شدند. بعضی وطن خود و اشخاص را سعادتمند کردند، ولی در ازای این خدمت رنجها بردند. برخی خواستند، اشخاصی را به بندگی وادارند، و حال آنکه میتوانستند آنها را دوستان صمیمی کنند و بالاخره از دست همین اشخاص مجازات یافتند. عدّهای، که از دارائی خود راضی نبودند، خواستند همه چیزها را مالک شوند و بالاخره آنچه را هم، که داشتند، از دست دادند. بالاخره چه بسیار بودند، کسانی که چون بطلا، یعنی به غایت آرزوی خود، رسیدند، فنای خود را
تاریخ ایران باستان جلد ۱