برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۳۱۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

درآمد. پس از آن ینیانها، با وجود پافشاری زیاد و جنگها، مطیع شدند و این باعث شد، که یونانیهای جزایر هم مطیع گشتند. االیانها و دریانها هم پس از آن سر اطاعت پیش آوردند و هارپاگ از آنها سپاهی گرفته بر ضدّ کاریان، کیلیکیها و پداسیان۱ بکار برد. بدین نحو بمرور تمام محل‌های آسیای صغیر، که در زمان لیدیها هم مستقل مانده بودند، سر تسلیم پیش آوردند. از جمله جزایر یونانی بود، که در آن زمان هم مطیع لیدیّه نگردیده بود. هرودوت گوید: اهالی فوسه و تئوس یگانه مردمی بودند، که به مهاجرت راضی شده آزادی خود را از دست ندادند.

دیودور سیسیلی راجع به هارپاگ حکایتی ذکر می‌کند (قطعه‌ای از کتاب نهم)، که در روایت هرودوت نیست. مورّخ مذکور گوید: کوروش، چون هارپاگ را والی ولایات ساحلی کرد، یونانیهای آسیا سفرائی نزد او فرستادند، تا با کوروش عهدی منعقد دارند. هارپاگ گفت: «من با شما چنان کنم، که وقتی با من کردند و این مثل را آورد: روزی از پدری خواستم، که دخترش را بمن بدهد. او، چون مرا لایق دامادی خود نمی‌دانست، دختر را بشخصی، که تواناتر از من بود، وعده کرد، ولی پس از چندی، که دید من، مورد عنایت شاهم، خواست او را بمن بدهد و من به او گفتم، که دخترش را می‌پذیرم، ولی مانند زن غیر عقدی. اکنون شما، یونانی‌ها هم، در چنین وضعی واقع شده‌اید، زیرا، وقتی که کوروش اتحاد شما را طالب بود، پیشنهاد او را ردّ کردید و حالا، که اقبال با او شده، می‌خواهید دوستی او را تحصیل کنید. اگر می‌خواهید در تحت حمایت پارسی‌ها باشید، باید مانند بندگان مطیع شوید». لاسدمونی‌ها چون خبر یافتند، که یونانیهای آسیا در خطرند، سفرائی نزد کوروش فرستاده گفتند: «یونانی‌های مزبور از نژاد ما هستند و ما حاضر نیستیم، که با آنها مانند بندگان رفتار کنی». شاه از این سخن تعجب کرده جواب داد. «مردانگی شما را وقتی خواهم سنجید، که یکی از بندگانم را بتسخیر یونان مأمور کنم».


________________________________________

(1) - Pedasiens.

تاریخ ایران باستان جلد ۱