چنان رفتار کردم، که شخصی پدری را بکشد و با اطفال او به ملاطفت رفتار کند، چه تو را، که بهتر از پدر برای آنها بودی، از سلطنت انداختم و با خود دارم، ولی شهر را به اهالی واگذاردهام. با وجود این رفتار در حیرتم، که چرا با من چنین کردند». کرزوس در جواب گفت: «شاها، در غضب مشو، لیدیها نه از بابت گذشتهها تقصیری دارند و نه از جهت حال. گذشتهها تقصیر من بود و من کفارۀ آن را میدهم. حال تقصیر پاکتیاس است و باید مجازات شود. از تقصیر لیدیها بگذر و برای اینکه بعدها نشورند، چنین کن:
رسولی به سارد بفرست و بفرما، که لیدیها اسلحه برندارند، در زیر ردا قبائی بپوشند، کفشهای بلند در پا کنند و اطفال خود را به نواختن آلات موسیقی و به تجارت عادت دهند. بزودی خواهی دید، که مردان لیدی زنانی خواهند بود و خیال تو از شورش آنها راحت خواهد شد». کوروش رأی او را پسندید، مازارس۱ نام مادی را انتخاب کرده بسارد فرستاد که پاکتیاس را گرفته نزد او آرد و خود عازم پارس گردید. مازارس مادی بسارد وارد شد و دید، که پاکتیاس با همراهان خود فرار کرده، به کوم۲ مستعمرۀ یونانی رفته. اوامر کوروش را انجام داد و از این زمان وضع زندگانی لیدیها تغییر کرد. بعد به اهالی کوم پیغام فرستاد، که پاکتیاس را تسلیم کنند. کومیها صلاح را در این دیدند که از غیبگوهای معبد بران خید۳، واقع در ناحیۀ میلت، سؤال کنند، که تکلیفشان چیست. جواب آمد، که پاکتیاس را رد کنند. کومیها برای رد کردن او حاضر شدند، ولی شخصی آریستودیک نام مانع شده گفت، که رسولان دروغ گفتهاند. قرار دادند، که مجددا رسولانی رفته رأی خدا را بپرسند. آریس تودیک، که نیز جزو رسولان بود، بعد از ورود بمحل غیبگو را مخاطب داشته چنین گفت: «آقا، پاکتیاس برای نجات خود از دست پارسیها، که میخواهند او را بکشند، بما پناه آورده و پارسیها رد کردن او را از کومیها میخواهند. هرچند ما از قوّت پارسیها میترسیم، با وجود این او را ردّ نخواهیم کرد، مگر اینکه تو روشن به ما بگوئی، چه کنیم». غیبگو بازگفت،
________________________________________
(1) - Mazares.
(2) - Cumes.
(3) - Branchide.
تاریخ ایران باستان جلد ۱