برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۷۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

نمی‌بینی، که عدّه‌شان زیاد است و؛ اگر ما حمله کنیم، پشت سر ما را می‌گیرند و ما هنوز قوی نیستیم» کوروش - «اگر تو حرکت نکنی و منتظر ورود سپاهیان جدید باشی، این مردم خواهند ترسید و حرکت نخواهند کرد. اما غارت‌گران، همین‌که مورد حمله شدند، ترسیده، اموال غارتی را گذاشته فرار خواهند کرد». این رای کوروش شاه را پسند آمد و عقل و حزم او را ستود. بعد پسر خود را مأمور کرد، با دسته‌ای حمله کند و کوروش هم با این دسته حرکت کرده بزودی در رأس دسته واقع شد. غارتگران چون حملۀ مادیها را دیدند، فرار کردند و کوروش به کمک مادیها راه آنها را بریده عده‌ای را از پا درآورد و چند نفر را دستگیر کرد. در این حال آسوریها به کمک غارتگران شتافتند، ولی کوروش کیاکسار را صدا کرده حمله برد و باعث هزیمت سوارهای آسوری گردید. آستیاگ، چون دید، سواران مزبور فرار می‌کنند و دشمن در مضیقه است، خودش نیز حمله کرد و بهره‌مندی با مادیها بود، تا زمانی، که به پیاده‌نظام آسور برخوردند. بعد، از بیم اینکه آسوریها در اینجا کمین کرده باشند، صلاح دیدند، که بایستند و آستیاگ برگشت. او از پیشرفت مادیها و مخصوصا از کوروش خشنود بود، چه بهره‌مندی مادیها را از رشادت او می‌دانست، ولی از تهوّرش نگرانی داشت، زیرا، با اینکه مادیها برگشته بودند، کوروش در دشت نبرد تنها مانده مردگان را تماشا می‌کرد. بالاخره او عدّه‌ای سوار فرستاد، تا کوروش را بیاورند و آنها پس از اصرار زیاد موفق شدند، او را مراجعت دهند و، چون کوروش دید، جدّش از تهوّر و بی‌باکی او خشمناک است، خود را پشت سوارها پنهان کرد. پس از آن اسم کوروش ورد زبانها گشت، همه دلاوری و شجاعت او را می‌ستودند. آستیاگ، که تا حال او را دوست می‌داشت، پس از آن نسبت به او احترام ورزید. کبوجیه پدر کوروش، چون شنید پسرش کارهای مردان می‌کند، غرق شعف گشت و خواست، که پسرش به پارس برگشته تربیت پارسی را تکمیل کند.

چون آستیاگ هم لازم می‌دید، که او برگردد، اسبهای قشنگ و هدایای دیگر به او داد و امیدوار گشت، که روزی کوروش برای دوستان او مفید و برای دشمنانش مهیب خواهد بود. پس از آن کوروش عازم پارس شد و همه از پیر و برنا و حتی

تاریخ ایران باستان جلد ۱