اینها با میل مطیع او شدند. بعد او سوریها، آسوریها، اعراب، اهالی کاپادوکیه، فریگیهای دو مملکت (یعنی فریگیۀ علیا و سفلی)، لیدیها، کاریها، فینیقیها، بابلیها را مطیع کرد (به نقشۀ دولت هخامنشی در این تألیف رجوع شود). او قوانین خود را به باختریها، هندیها، کیلیکیها قبولاند و نیز با سکاها، پافلاگونیها، ماریاندیها و با عدهای بیشمار از مردمان، که ذکر نام آنها هم مشکل است، چنین کرد (به نقشۀ آسیای صغیر رجوع کنید). بالاخره او بر یونانیهای آسیا حکمران شد و از دریا سرازیر شده قبرس و مصر را بتصرف آورد. (کزنفون در اینجا اشتباه کرده، زیرا مصر را کبوجیه تسخیر کرد).
این مردمان بزبان او حرف نمیزدند و زبان یکدیگر را هم نمیفهمیدند، با وجود این رعب کوروش در دلها چنان بود، که کسی جرئت نمیکرد بر ضد او قیام کند.
یکی از جهات آن اوضاع این بود: او توانست دلهای مردمان را طوری رو به خود کند، که همه میخواستند، جز اراده او چیزی بر آنها حکومت نکند، آنقدر مردمان در تحت حکومت خود جمع کرد، که اگر کسی میخواست ممالک این مردمان را بپیماید و این کار را از مقر سلطنت شروع کرده بمشرق، مغرب، شمال و جنوب برود، کاری بود بس دشوار. چون ما عقیده داریم، که این شخص بزرگ لایق ستایش است، راجع بتولد، فطرت و تربیت او، که باعث مقام ارجمند وی در فن اداره کردن گشت، تحقیقات کردیم. آنچه از این راه بدست آوردهایم و آنچه را، که گمان میرود، راجع به او کشف کردهایم، امتحان خواهیم کرد، در اینجا حکایت کنیم».
بعد کزنفون بشرح زندگانی کوروش پرداخته کودکی، جوانی و کارهای او را توصیف کرده است. مضامین نوشتههای او را به بخشهائی تقسیم و هریک را بمناسبت جا و موقع آن نقل میکنیم.
تولّد کوروش تربیت پارسیها
در این باب مضامین نوشتههای کزنفون در سیروپدی چنین است (کتاب اوّل فصل ۲): پدر کوروش، گویند، کامبیز پادشاه پارس بود. این کامبیز از نژاد (پرسهاید)۱ ها است
________________________________________
(1) - [۱]
- ↑ Perseides.