برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۵۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

معلوم می‌شود، که تو در این کار دست داشته‌ای. هارپاگ جواب داد، بلی و شرح قضیه را برای او بیان کرد و، چون بیان او بآخر رسید، آستیاگ بدو گفت «هارپاگ - تو بسیار احمقی و هم بی‌وجدان. احمقی، زیرا تمام کارها را تو کرده‌ای، ولی برای دیگری و این‌قدر عرضه نداشتی، که تخت و تاج را خودت تصاحب کنی، بی‌وجدانی زیرا برای کینه‌جوئی راضی شده‌ای، قوم خود را دست‌نشاندۀ پارسیها کنی. اگر لازم بود کسی دیگر بجای من باشد، می‌خواستی همین کار را، که کردی برای یک نفر مادی بکنی». در خاتمه هرودوت گوید چنین بود عاقبت کار آستیاگ، که ۳۵ سال سلطنت کرد و بواسطۀ شقاوت‌هایش مادیها از او برگشتند، ولی بعد نادم شدند. کوروش به استیاگ آسیبی نرسانید و او را نزد خود نگاهداشت».

روایت کتزیاس۱

مورّخ مذکور گوید: کوروش پسر چوپانی بود از ایل (مردها)، که از شدت احتیاج مجبور گردید راه‌زنی پیش گیرد. کوروش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال می‌ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیگاس، آخرین پادشاه ماد، هیچ‌گونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر بمقام سلطنت رسید. دوست او (ابارس)۲ هم از حیث تقلب و نامردی معروف بود. در ابتداء آستیگاس نسبت به کوروش فاتح شد و حتی به پارس درآمده او را تعقیب کرد، ولی کوروش بواسطه دخالت زنان نجات یافت و پس از آن پادشاه ماد با پدر کوروش به مسالمت رفتار کرده آزاری بوی نرسانید. بعد کوروش باز بر ضد آستیگاس قیام کرده فائق آمد. در این حال پادشاه ماد فرار کرده بهمدان پناه برد و دخترش آمی‌تیس۳ و دامادش (سپی‌تاماس)۴او را پنهان کردند. کوروش در حال در رسید و گفت دختر و داماد آستیگاس را با اطفال آنان و دو نفر درباری، موسوم به سپی‌تاسس۵ و مگابرن،۶ شکنجه کنند، تا بروز دهند، که آستیگاس کجا است. پادشاه ماد، چون نمی‌خواست اولاد او را زجر کنند، خودش نزد کوروش رفت و (ابارس) او را زنجیر کرده بمحبس


________________________________________

(۱) - از کتاب فوثیوس، معروف به کتابخانه.

(2) - Eubares.

(3) - Amytis.

(4) - Spitamas.

(5) - Spitaces.

(6) - Megaberne.

تاریخ ایران باستان جلد ۱