در ذکر نسب خودشان از چیشپش دوّم بالاتر نرفتهاند، یعنی هر دو، همینکه بشخص مذکور میرسند، فورا باسم هخامنش میگذرند، ولی چون ۹ اسم فهرست هرودوت (از چیشپش دوّم تا داریوش اوّل) صحیح است دلیلی نداریم، که در سه اسم دیگر فهرست او از (چیشپش دوّم به بالا) تردید کنیم. بنابراین سرسلسلۀ دودمان، هخامنش بود و ترتیب شاهان سلسله تا کوروش بزرگ چنانکه ذکر شد. اشکال در مسئلۀ دیگری است، توضیح آنکه هرودوت گوید: کبوجیه پدر کوروش در پارس اقامت داشت و کوروش وقتی، که از دربار ماد تبعید شد، به پارس نزد والدین خود رفت و، حال آنکه (نبونید) پادشاه بابل، چنانکه گذشت، کوروش را پادشاه انشان دانسته و خود کوروش در بیانیهای، که در بابل داده پدر، جدّ و چیشپش دوّم، یعنی پدر جدّ خود را شاهان بزرگ و شاهان انشان خوانده و این را هم میدانیم، که انزان یا انشان قسمتی از عیلام بود. بنابراین مخالفتی بین نوشتههای هرودوت و نبونید و بیانیه کوروش بزرگ حاصل میشود و البته باید نوشتههای نبونید و کوروش را صحیحتر بدانیم، زیرا این نوشتهها از اشخاص معاصر است و، حال آنکه هرودوت کتب خود را تقریبا صدسال بعد نوشته. پس باید معتقد باشیم، که کوروش بزرگ قبل از خروج بر اژدهاک، یا (آخرین شاه ماد) پادشاه انشان بوده. در اینجا سؤالی پیش میآید:
چگونه سلسلۀ هخامنشی، که در پارس اقامت داشت به انزان منتقل شد؟ عجالة سندی برای اظهار عقیده در دست نیست و این مسئله حل نشده، ولی میتوان حدس زد، که پس از انقراض دولت عیلام بدست آسور بانیپال، چون مملکت عیلام ناتوان شده بود، پارسیها از بهم افتادن آسوریها با مادیها فرصتی بدست آورده انزان یا انشان را تصرّف کردهاند و نیز چون عیلام بواسطه قدمت تاریخی بر پارس گمنام، که دستنشانده ماد بود، اولویّت داشت، کوروش بزرگ بجای (شاه پارس) خود را (شاه انزان) خوانده. این حدس بنظر صحیح میآید، ولی یک اشکال باقی میماند:
اگر این عقیده صحیح باشد، باید گفت، که قبل از داریوش اوّل از سلسلۀ هخامنشی دوازده نفر پادشاه یا امیر بودهاند، و حال آنکه داریوش اوّل در کتیبه بیستون
تاریخ ایران باستان جلد ۱