این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
گفتار در هجو سلطان محمود
ایا شاه محمود کشور کشای | زکس گر نترسی بترس از خدای | |||||
که پیش از تو شاهان فراوان بدند | همه تاجداران کیهان بدند | |||||
فزون از نو بودند یکسر بجاه | بگنج و سپاه و به تخت و کلاه | |||||
نکردند جز خوبی و راستی | نگشتند گرد کم و کاستی | |||||
همه داد کردند بر زیر دست | نبودند جز پاک یزدان پرست | |||||
نجستند از دهر جز نام نیک | وزان نام جستن سرانجام نیک | |||||
هران شه که در بند دینار بود | بنزدیک اهل خرد خوار بود | |||||
گرایدونکه شاهی بگیتی تراست | بگوئی که این خیره گفتن چراست | |||||
ندیدی تو این خاطر تیز من | نیندیشی از تیغ خون ریز من | |||||
که بد دین و بد کیش خوانی مرا | منم شیر نر میش خوانی مرا | |||||
مرا غمزه کردند کان بد سخن | بمهر نبی و علی شد کهن | |||||
هر آنکس که در دلش بغض علی است | ازو در جهان خوارتر گو که کیست | |||||
منم بندهٔ هر دو تا رستخیز | اگر شه تند پیکرم ریز ریز | |||||
من از مهر این هر دو شه نگذرم | اگر تیغ شه بگذرد بر سرم | |||||
منم بندهٔ اهل بیت نبی | ستایندهٔ خاک پای وصی | |||||
مرا سهم دادی که در پای پیل | تنت را بسایم چو دریای نیل | |||||
نترسم که دارم ز روشندلی | بدل مهر جان نبی و علی | |||||
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی | خداوند امر و خداوند نهی | |||||
که من شهر علمم علیم در است | درست این سخن قول پیغمبر است | |||||
گواهی دهم کین سخن راز اوست | تو گوئی دو گوشم برآواز اوست | |||||
چو باشد ترا عقل و تدبیر و رای | بنزد نبی و علی گیر جای | |||||
گرت زین بد آید گناه من است | چنین است و این رسم و راه منست |