این و آن، و فقط مخصوص فرقهٔ وحشیان یا جاسوسان احتساب مخفی است و از افعال مذمومه و قبایح غیر معفو[۱] است. آنچه من بیشتر از سایر مراتب با احباب خود مراعات میکنم: یکی این است که مکتوب هیچکس را نمیخوانم، اگر چه پسر و برادر من باشد. دیگر اینکه اگر در حضور من کسی مکتوبی بگیرد یا آورده نزد من بخواند نمیپرسم که چیست، از کجاست؟ مگر اینکه خودش بگوید. سوم اگر به کسی وارد شدم نزد او کتاب هست نمیگیرم، نمیخوانم، و استیذان نمیکنم که صاحب خانه و کتاب، اگر مقالهٔ مخفی است از انار خود منفعل نگردد و از مهمان خود خجلت نامهربانی نداشته باشد، زیرا مکتوب و کتاب مخزن اسرار شخصی است که تصرف بیگانه در آنها دزدی و از دزدیهای پست معدود است. چهارم اگر به کسی مکتوب سخت بنویسم اورا همان روز نمیفرستم. میگذارم سر میز کتابت چند ساعت میماند، غیظم فرونشیند، بار دیگر میخوانم، پاره میکنم و دیگری را مینویسم، اگر باز قلم سرکشی کردهمینطور میکنم… اتفاق افتاده که یک مکتوب را ده بار نوشته، گذاشته، پاره نموده، چند روز گذرانیدهام. و زحمت تکرار نوشتن راعوض خسارت دلرنجی و ندامت و انفعال خود دانستهام، و بسیار ارزان خریدهام. این است حمد خدا را تاکنون یاد ندارم که از احباب خود از این فقرات رهین انفعال باشم.
بعد مکتوب میرزاهادی بسطامی معروف به مرشد را برداشتم. این شخص فاضل وطندوست به خارج نرفته، از السنهٔ اروپا یاد نگرفته، ادبیات ملل متمدنه را نخوانده، ولی مسلماً امروز یکی از معارف ادبا میباشد. مینویسد:
- ↑ غیر قابل بخشش.