خواهش از آنها که ادلهی او را به پذیرند، ثابت کرد که جسد مطرود «ستار» نام، قابل تکریم و زیارت نیست و این شخص قاتل نابکاری بیش نبوده است.
این کشف فلسفی که حقیقت را این طور واضح و صریح بیان میداشت، عنوان و نفوذ «ملا جواد بیه پسی» را زیاد کرد.
با وجود این که در آن سال اجساد عدهای از شهدای «سادات کیایی» را به «لاهیجان» میآوردند و وجود این همه اجساد، که مثل نعمت ناگهان پیدا شده بود، حس رقابت مذهبی را در «نو کلایه»ایها به جنبش میآورد و نمیخواستند جسد «ستار» به هر عنوان که باشد از مکان خود برداشته شود.
«ملاجواد بیه پسی» حرفش را به کرسی نشانید.
پس از طرد جسد مدفون، موقوفات را ضبط کرد و با دلائلی که فهم از ادراك آن قاصر است، به آن موقوفات محل خرج دیگر داد، مردم را به چیزهایی که در حافظه نداشتند متذکر میداشت.
معانی قبلیه را به مهارتی در مغز آنها وارد میساخت که هر کدام از آن معانی در حین موعظه، تالی آن معنی
و منظوری بود که به آنها تبلیغ میکرد.