این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
کهنه بود.
البته بیشتر نظر مردم را به خود جلب میکرد. معهذا او این را نفهمید.
پس از اتمام کارخود، ازراهی که آمده بودبه جاده برگشت. ذوق میکرد که چماق کنسی دارد و یك سال دیگر آن را قطع میکند. «چان» خودرا برداشت و به راه افتاد.
وقتی که از روی جاده به آن گوشه نشین جنگلی نظر انداخت، دید یك گنجشک صحرائی روی شاخهی آن نشسته و میخواند.
خواندن این گنجشك و وجود آن شاخهی نشانه شده، به او حالتی طربناك داد و به زبان گیلی بنای آواز خواندن
را گذاشت.
۳۰