غفرانه علی بن احمد بن ابیبکر بیستون[۱] احسنالله عاقبته در مجمعی حاضر بود در خدمت[۲] جمعی از مخادیم عظام و ائمه اسلام و موالی کرام و مشایخ انام ادامالله ایامهم، و گویندهٔ خوشالحان گویندگی میکرد.[۳] جمعیتی دست داد[۴] که خاص و عام آن مجلس هریک در گوشهٔ بیهوش گشته چند خرقه تخریق[۵] شده چنانکه حاضران مجلس بعد از فروگذاشت متفقالقول بودند که در مدةالعمر چنین سماعی دست نداده. فیالجمله در اثنای سماع قوّال از غزلهای مولانا شیخ الشیوخ فی عهده[۶] قدوةالمحققین و زبدةالعاشقین افصح المتکلمین و مفخر السالکین شرفالملة و الحق و الدین مصلح الاسلام و المسلمین شیخ سعدی شیرازی قدس سره این بیت بر خواند که «نظر خدای بینان ز سر هوا نباشد» چهار بیت این غزل برخواند و بغزلی دیگر رفت. یکی از حاضران مجلس[۷] بعداز آنکه سماع بآخر رسید تمامی این غزل را از قوّال طلب نمود یاد نداشت. ازین خاکی[۸] التماس نمود که نسخهٔ دیوان شیخ رحمةالله تعالی[۹] شمارا هست اگر تمامی این غزل طلب داری منتی باشد. بنده بر حسب اشارت ایشان روز دیگر در مجموع طیبات و بدایع و خواتیم و غزلیات قدیم نظر کردم و بر همه بگذشتم چند نوبت مکرر تا عاقبت بدان رسیدم.
در اثنای آن طلب یکی از دوستان تشریف حضور ارزانی فرمود چون بنده را بدان شغل مشغول دید پرسید که غرض ازین مطالعه چیست صورت حال بخدمتش گفتم فرمود که اگر دیوان شیخ را فهرستی بودی