احتمال را قوی بدانیم مشکل دیگری پیش میآید و آن اینست که نسخه های کلیات درین قسمت متفق نیستند بعضی یک غزل را در طیبات گذاشتهاند بعضی همانرا در بدایع یا قسمتهای دیگر قرار دادهاند چنانکه اگر هم میخواستیم آن تقسیمات را پیروی کنیم در بسیاری از غزلها سرگردان میماندیم که در چه قسمت بگذاریم.
ملاحظهٔ دیگر اینکه غزلهای شیخ سعدی گذشته از تقسیمی که بمواعظ و مغازله کردهایم از جهت سنخ مطلب و مناسباتی که در آنها ملحوظ شود هیچ نوع تفاوتی با یکدیگر ندارند که موجب تقسیمبندی شود، و در تقسیمی که شده حتی پستی و بلندی اشعار و مزیت بعضی از غزلها بر بعضی نیز رعایت نشده است یعنی در هر قسمت از قسمتهای چهارگانه هم غزلهای بسیار بلند دیده میشود هم غزلهائی که نسبةً پستتر است پس این ملاحظه را هم نمیتوانیم مأخذ تقسیم بدانیم.
حاصل اینکه این تقسیمات را نه میتوان یقین داشت که خود شیخ کرده باشد نه مبنی بر مناسباتی است که بتوانیم موجب قبول فرض کنیم پس جایز دانستیم که آنرا کنار بگذاریم ولیکن برای کسانی که بخواهند بدانند هر غزلی در نسخه های چاپی و در نسخ متأخر جزء چه مجموعهٔ قرار داده شده در صدر غزل پهلوی شماره علامت «ط» و «ب» و «خ» و «ق» و «م» گذاشتهایم که اولی اشاره بطیبات و دومی ببدایع و سومی بخواتیم و چهارمی بغزلیات قدیم و پنجمی به ملمعات است.
در اینجا بیمناسبت نیست که خاطرنشان کنیم که از توجه دقیق و مقایسهٔ نسخ قدیم میتوان قائل شد که تنظیم کنندگان اولی غزلها یکنوع روابط معنوی و سنخیت شعری را منظور داشتهاند که پس از اینکه ابوبکر بیستون کلیات را تنظیم کرده است آن جهات و مناسبات از میان رفته است.