۷۱– خداوندان شوکت را چون بزندان فرستد عزت و حرمت دارد و ملبوس و مأکول و مشروب و منکوح و ندیم و اسباب عیش مهیا دارد که معنی یومان همینست که بینوائی بنرد. الدهر یومان یوم لی ویوم لک.[۱]
۷۲– از جمله حسن تدبیر پادشاه یکی آنست که با خصم قوی در نپیچد و بر ضعیف جور نکند که پنجه با غالب افکندن نه مصلحتست و دست ضعیفان بر پیچیدن[۲] نه مروت.
۷۳– دل دوستان آزردن مراد دشمنان بر آوردنست.
۷۴– ظلم صریح از گناه خاصان[۳] تن زدنست و عامیانرا گردن زدن.
۷۵– حاکم عادل بمثال دیوار محکم است هر گه که میل کند بدانکه روی در خرابی دارد.
۷۶– اول نصیحت نزدیکان و پس آنگاه[۴] ملامت دوران. از نفس تو بتو نزدیکتر کسی نیست تا بگفتار خود عمل نکنی در دیگران اثر نکند[۵].
ملک و دولت را بتدبیر بقا دانی که چیست | کو بفرمان تو باشد تو بفرمان خدای |
۷۷– هر آنکه نفسش سر طاعت بر فرمان[۶] شریعت ننهد فرماندهی را نشاید و دولت برو نپاید.
۷۸– صبر و تأنی در همه کاری پسندیده باشد مگر در صدماتی[۷] که اگر تأخیری افتد تدارک آن فوت شود همچون گرفتن غریق و کشتن حریق.