این برگ همسنجی شدهاست.
مفردات[۱]
در پند و اخلاق
دانی چه گفتهاند بنی عوف در عرب | نسل بریده به که موالید بیادب |
خیری که برآیدت بتوفیق از دست | در حق کسی کن که درو خیری هست |
گر سفله بمال و جاه از آزاده بهست | سگ نیز بصید از آدمیزاده بهست |
کس نیست که مهر تو درو شاید بست | پس پیش تو ناچار کمر باید بست |
دولت جاوید بطاعت درست | سود مسافر ببضاعت درست |
گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست | گر نامه رد کنند گناه رسول نیست |
رفتن چو ضرورتست و منزل بگذاشت | من خود ننهم دلی که بر باید داشت[۲] |
هر که گوید کلاغ چون بازست | نشنوندش که دیدهها بازست |
گر راه نمائی همه عالم راهست | ور دست نگیری هه عالم چاهست |
خواهی که بطبعت همه کس دارد دوست | با هر که در اوفتی چنان باش که اوست |