این برگ همسنجی شدهاست.
— ۱۹۸ —
آن گل که هنوز نو بدست آمده بود | نشکفته تمام باد قهرش بربود | |||||
بیچاره بسی امید در خاطر داشت | امید دراز و عمر کوتاه چسود؟[۱] |
افسوس بر آن دل که سماعش نربود[۲] | سنگست و حدیث عشق با سنگ چسود؟ | |||||
بیگانه ز عشق را[۳] حرامست سماع | زیرا که نیاید بجز[۴] از سوخته دود |
با گل بمثل چو خار میباید بود | با دشمن دوستوار[۵] میباید بود | |||||
خواهی که سخن ز پرده بیرون نرود | در پردهٔ روزگار میباید بود |
جائی که درخت عیش پربار بود | دُر در نظر و گهر در انبار بود[۶] | |||||
آنجا همه کس یار وفادار بود | یار آن یار است که در بلا یار بود[۷] |
داد طرب از عمر بده تا برود | تا ماه برآید و ثریا برود | |||||
ور خواب گران شود بخسبیم بصبح | چندانکه نماز خاشت[۸] از ما برود |
دریاب کزین جهان گذر خواهد بود | وین حال بصورتی دگر خواهد بود | |||||
گر خود همه خلق زیردستان تواند | دست ملکالموت زبر خواهد بود |
گر تیر جفای دشمنان میآید | دلتنگ مشو که دوست میفرماید | |||||
بر یار ذلیل هر ملامت کاید | چون یار عزیز میپسندد شاید |
هرکس بنصیب خویش خواهند رسید | هرگز ندهند جای پاکان بپلید |