این برگ همسنجی شدهاست.
— ۱۷۲ —
***
خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد | رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود | |||||
کاهن سخت که بر سنگ صلابت راند | نتواند که لطافت نکند با داود |
***
متکلف بنغمه در قرآن | حق بیازرد و خلق را بربود | |||||
آن یکی خسر آن دگر باشد | مایه وقتی زیان و وقتی سود | |||||
ناخوشآواز اگر دراز کشد | نه خداوندی خلق ازو خشنود |
***
مرغ جائی که علف بیند و چیند گردد | مرد صاحبنظر آنجا که وفا بیند و جود | |||||
سفله گو روی مگردان که اگر قارونست | کس ازو چشم ندارد کرم نامعهود |
***
هزار سال بامید تو توانم بود | اگر مراد برآید هنوز باشد زود | |||||
اگر مراد نیابم مرا امید بسست | نه هر که رفت رسید و نه هر که گفت شنود |
***
هر که بر روی زمین مهلت عیشی دارد | ای بسا روز که در زیر زمین خواهد بود | |||||
کشتی آرام نگیرد که بود بر سر آب | تا جهان بر سر آبست چنین خواهد بود |
***
اگر ملازم خاک در کسی باشی | چو آستانه ندیم خسیت باید بود | |||||
ز بهر نعمت دنیا که خاک بر سر او | برین مثال که گفتم بسیت باید بود | |||||
هزار سال تنعم کنی بدان نرسد | که یکزمان بمراد کسیت باید بود |
***
نگر تا نبینی ز ظلم شهی | که از ظلم او سینها چاک بود |