شخیص میدید. کفش که لباسی که پوشیده بود لباس یک خیاطخانه درجه یکه اما مال بیست سی سال پیشه. این معلوم میشه که الان استطاعت نداشته که پیش اون خیاط بره لباس دیگری بدوزه اما آنقدر هم فقیر نبوده که این لباس را بفروشه. احمدشاه راجع به خودش هم همین را میگه. میگه من یک رولدرویز که دارم رولدرویز که دارم رولدرویز مال مدل چندین سال پیشه و یه کسی اگر بخواد راجع به من قضاوت بکنه و روانشناس باشه همین قضاوت را میکنه که در مورد آن شخصیت کردند گفتم. شعر مورد مثل خوبی زده. گفت نه احمدشاه خیلی خوبه خیلی خوبه خیلی اطلاعاتش خوبه و دائماً مطالعات میکنه. بالاخره من شانزده سال در بانک شاهی بودم. شعبه رشت که گفتم باز شد رفتم آنجا معاون بودم و چهار سال در شعبه رشت بودم. بعد خواستند مرا به آن ترتیب آنجا بودم در تهران بودم و مبصرالدوله رفت و من شدم آن مقام را گرفتم و اما ناراضی بودم برای اینکه میگفتم که چرا من نباید به مقام بالایی برسم گفتم خب دیگه این چیزی است که اینطور هست. میدونید اصلاً بانک شاهی که ناشر اسکناس بود. یه بانک انگلیسی بود همینطوری که سالهای بعد که رفتند که (؟؟؟) ۱۹۴۴ رفتم به قاهره – رفتم به دیدن رئیس نشنال بانک این ایجنت یه انگلیسی بود دیکسن هم بود اسمش. راجع به اوضاعشان باهاشون صحبت میکردم به من گفتش که مصریها لیاقت این رو ندارند. گفت بله بهترین مستخدمین ما یا ینونانیاند یا ارمنی. این عقیده را هم بانک شاهی نسبت به ایرانیها داشت تا آنموقع و بعد هم اگه به خاطر بیارم میتونم بهت بگم که کسی اون مصریی که رئیس نشنال بانک ایجبت شد موقعی که با هم در صندوق کار میکردیم زکی صدر در زمان اون نجیب قبل از اینکه ناصر نجیب را خلع بکنه اینو آوردند به عنوان اولین رئیس مصری نشنال بانک ایجیت. تمام اختیارات با اونها بود. حق نشر اسکناس در مصر با اون نشنال بانک ایجیت در ایران با امپریال بانک اف پرشیا معاف بود از مالیات مثل بانک شاهی