خواب راحت نکنم، جلو روزنامهنویس حرف میشود زد، عجب از عقل تو، اینها خودشان از همه جا خبر دارند یعنی نمیدانند که این دوز و کلکها را بتوسط نایبالسلطنه و سعدالدوله و مجللالسلطان و اقبالالدوله و مختارالدوله و امیربهادر و سلطانعلی خان و محمد حسنخان پسرش که اگـر انگشتش را در دریا بزند خون میشود و مفاخرالدوله چیدند، و مقتدر نظام و حاج معصوم و صنبع حضرت را لوطیانه بسبیل مردانهٔ آن کسی که خودت میشناسی قسم دادند که پول بگیرند و جاناً و مالا در انهدام مجلس بکوشند و مشروطه خواهان را بکشند اینها خودشان روز شنبهٔ ۶ ذیقعده در خیابان چراغ گاز بودند و صنیع حضرت و مقتدر نظام را مثل «کورپاتکین» و «داستاسل» دیدند که پیشاپیش بچههای چال میدان و سنگلج و شغالآباد و غیره از دو سمت با نظام بطرف مجلس رفتند و اگر بملاحظهٔ جمعیت هوا خواهان مشروطه نبود همانروز دست بکار میشدند.
مگر روز یکشنبه بچشم خودشان ندیدند که بچه مچههای طهرون حمله بمجلس آوردند و تیر «رولور» به «طابلو» و سردر بهارستان خالی کردند، و تا چند نفر مشروطهطلب با ششلول و تفنگ آنها را تعاقب کرد از آنجا بمدرسهٔ علمیه رفته و معلمها و اطفال صغیر مسلمان را میخواستند بکشند، و بعد در توپخانه جمع شده و با ذکر «ما مشروطه نمیخواهیم» سید محمد یزدی و سیدعلیآقا و شیخ فضلالله و عاملی و رستمآبادی و سید محمد تفرشی و حاج میرزا ابوطالب زنجانی و نقیبالسادات و پسرش و اکبرشاه و حاج میرزا لطفالله روضهخوان و سلطانالعلما و جمعی دیگر از سید و آخوند را که قبل از وقت اسمهاشان را در دفتر این «تیاتر» تماشایی خوانده بودند در زیر چادرها و بالاخانههای توپخانه