برگه:Chahar Maqale.pdf/۷۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

تمام کرد و الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن را بآسمان علیین برد و در عذوبت بماء معین رسانید و کدام طبع را قدرت آن باشد که سخن را بدین درجه رساند که او رسانیده است در نامۀ که زال همی نویسد بسام نریمان بمازندران در آن حال که با رودابه دختر شاه کابل پیوستگی خواست کرد

یکی نامه فرمود نزدیک سام سراسر درود و نوید و خرام نخست از جهان آفرین یاد کرد که هم داد فرمود و هم داد کرد وزو باد بر سام نیرم درود خداوند شمشیر و کوپال و خود چمانندۀ چرمه هنگام گرد چرانندۀ کرگس اندر نبرد فزایندۀ باد آوردگاه فشانندۀ خون ز ابر سیاه بمردی هنر در هنر ساخته سرش از هنر گردن افراخته من در عجم سخنی بدین فصاحت نمی‌بینم و در بسیاری از سخن عرب هم چون فردوسی شاهنامه تمام کرد نساخ او علی دیلم بود و راوی ابو دلف و وشکر (؟) حیی قتیبه که عامل طوس بود و بجای فردوسی ایادی داشت نام این هر سه بگوید

ازین نامه از نامداران شهر علی دیلم و بو دلف راست بهر نیامد جز احسنتشان بهره‌ام بکَفت اندر احسنتشان زهره‌ام حیی قتیبه است از آزادگان که از من نخواهد سخن رایگان نیم آگه از اصل و فرع خراج همی غلطم اندر میان دواج حیی قتیبه عامل طوس بود و اینقدر او را واجب داشت و از خراج فرو نهاد لاجرم نام او تا قیامت بماند و پادشاهان همی خوانند پس شاهنامه علی دیلم در هفت مجلد نبشت و فردوسی بو دلف را برگرفت و روی بحضرت نهاد بغزنین و بپایمردی خواجۀ بزرگ احمد حسن کاتب عرضه کرد و قبول افتاد و سلطان محمود از خواجه منتها داشت اما خواجۀ بزرگ منازعان داشت که پیوسته خاک تخلیط در قدح جاه او همی انداختند محمود

کلیات چهار مقاله جلد ۱