در حبس بسرد از آنجمله هفت سال در دو قلعۀ سو و دهک و سه سال در قلعۀ نای چنانکه خود گوید
هفت سالم بکوفت سو و دهک پس از آنم سه سال قلعۀ نای بعد از ده سال بشفاعت ابو القاسم خاص از ارکان دولت سلطان ابراهیم از حبس بیرون آمده بهندوستان رفت و بر سر املاک پدر بنشست در این اثنا سلطان ابراهیم وفات نموده پسرش سلطان مسعود بجای او بنشست در سنۀ ۴۹۲، سلطان مسعود حکومت هندوستان را بپسر خود امیر عضد الدوله شیرزاد مفوض نموده و قوام الملک ابو نصر هبة الله پارسی را بسمت پیشکاری او و سپه سالاری قشون هندوستان برگماشت، بواسطۀ دوستی قدیم که مابین ابو نصر فارسی و مسعود سعد سلمان بود ابو نصر او را بحکومت چالندر از مضافات لاهور مأمور نمود چنانکه در قصیدۀ در خطاب بسلطان مسعود بن ابراهیم گوید
ملکا حال خویش خواهم گفت نیک دانم که آیدت باور در جهان هیچ گوش نشنیدست آنچه دیدست چشم من ز غیر سالها بودهام چنانکه بود بچۀ شیر خواره بیمادر گه بزاری نشستهام گریان جایهائی ز سمج مظلمتر گه بسختی کشیدهام نالان بندهائی گرانتر از لنگر بر سر کوههای بیفریاد شد جوانی من هبا و هدر شعر من باده شد بهر محفل ذکر من تازه شد بهر محضر عفو سلطان نامدار رضی ۱بر شب من فکند نور قمر التفات عنایتش برداشت بار رنج از تن من مضطر سوی مولد کشید هوش مرا یوبۀ دختر و هوای پسر
کلیات چهار مقاله جلد ۱