همین را میدید که شورویها تحویل آن طلاهای بابت اشغال زمان جنگ را آنقدر عقب خواهند انداخت تا به جانشین او بدهند و با اینهمه هیاهوی آن حزب را به عنوان مترسکی در مقابل کمپانی بدست گرفته بود و کسی نمیدید که عاقبت این بازی چیست؛ اما تا آخر کار شجاعت را در مسائل داخلی یکی ملکی داشت که با حریف داخلی میزد و میخورد و در بند وجیه الملگی نبود که هنوز چه بسیار گرفتار آنند.
یادم نمیرود که یکی دو روز پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ جلسه عمومی رهبری حزب زحمتکشان بود محاکمه مانندی شنیده بودیم که دکتر عیسی سپهبدی صبح آن روز بلوا، به دیدار قوام السلطنه رفته بود و میخواستیم بدانیم که خودسر رفته یا به دستور دکتر بقائی؛ که رهبر حزب بود و ملکی در سایهاش مینشست و آفتابی نمیشد تالاری بود و از جماعت انباشته بود و رهبران آن بالا نشسته که مسأله طرح شد. یادم نیست چه کسی طرح کرد اما یادم است چطور. سؤال - آیا شخصایشان به اجازه شما - آقای دکتر بقائی - صبح آن روز به دیدار قوام السلطنه رفتهاند؟
جواب: - سكوت.
سپس همهمهای در مجلس. سپس «اخراج» به فریادی از طرف همه.
و این جوری بود که بقائی هم از ما وحشت کرد و چندی پس از آن ترتیب امر را جوری داد که به رهبری ملکی از او کناره گرفتیم. یعنی یک روز عصر جماعت داشتهاند کارهای عادی حزب را می گرداندهاند که یکمرتبه هجومی میشود.